صفحات

۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

به یاد محمد نوری

محمد نوری
خبر علی رغم کهولت سن و اطلاعی که از بیماری استاد داریم تکان دهنده و غیر قابل پذیرش است. این صد البته به سبب نقش ویژه محمد نوری در هنرایران زمین، موسیقی ایران زمین، آواز ایران زمین، شعر ایران زمین و مهمتر از همه عشق ورزی ایران زمین است. نقش ویژه ای که به کمتر کسی آن هم در این سالها تعلق داشته.
محمد نوری با آواز خود که "از جانش می جوشید" و در "پیمان باعشق" خوانده می شد؛ پیوند دهنده نسلها، سلیقه ها، اندیشه ها، اقوام و قلب ها بود.
دستیابی به چنین جایگاهی در ایران امروز که به محل تجمع شکافها و افتراقات مبدل گشته جایگاهی بس گرانبها و ویژه است. کاری که محمد نوری به راحتی توانست با آواز عاشقانه خود از پس آن برآید.
محمد نوری پیر و جوان را همزمان شیفته آواز و منش موسیقایی خود کرد و حتی در کنسرتهای اخیرش آهنگ های ساخته شده توسط هم نسلان خود را به اجرای گروهی از جوانان سپرد.
محمد نوری مرز سلیقه ها را در نوردید و مخاطبان را از گروه های مختلف فکری در کنار هم به شنیدن آواز خود و هوادار خود نمود.
محمد نوری با آواز خود به زبان ها و لهجه های اقوام مختلف ایرانی رنگ یکدلی بخشید.
محمد نوری این باور را که موسیقی فاخر ایران توان حضور در زندگی و اذهان عامه مردم را ندارد شکست و امروز به خوبی می توان شاهد حضور صدای وی در اعماق زندگی مردم ایران بود.
محمد نوری ...

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

به مناسبت دوم مرداد سالروز درگذشت احمد شاملو

آن روزها که هنوز نفس شاملو در حوالی حال و هوای شعر و شاعری این کشور دمیده می شد همچنان می توانستیم بازار مصرف شعر را اگر چه نه آنچنان که باید ، اما پر رونق ببینیم.
هنوز سنت نوشتن خطی شعر، برگوشه کاغذی و هدیه آن به کسی، یاری، دوستی به این اندازه که امروز، منسوخ نگشته بود. فروشگاه های فروش کارت تبریک و پوستر پر بود از تصاویر شاعران و خطوطی از شعر ایشان و دیوار اتاق های جوانان آن دوران نیز به همین منوال.
گویی شعر به خصوص از نوع نوینش هنوز و تازه داشت با زندگی مردم عجین و همراه می شد. شعر پای ثابت دوستی ها و رفاقت ها بود و در خفقان ممنوعیت عشق ورزی، این شعر بود که از پس زیبایی های خود٬ مسئولیت سنگین زنده نگاه داشتن عشق را در جامعه به جان می خرید.
در آن میان قطعا نمی توان نقش تمامی شاعران آن دوران چه آنها که خیلی پیش تر از بین ما رفته بودند و چه آنها که هنوز هر روز آفتاب شعرشان طلوع داشت را نادیده گرفت. مثلا مگر میتوان نقش زنانگی فروغ یا اپیدمی علاقه به سهراب را در برهه های مختلفی از زمان در این مقوله ندید گرفت و همینطور اخوان و ...
همچنین باید به خاطر داشت که در 10-15 سال گذشته فقدان بزرگان موثر شعر معاصر ایران همچون فریدون مشیری، حمید مصدق و ... در رقم خوردن فضای بی شعر زندگی مردمان ایرانی نقش داشته است.
اما شاملو ...
اما شاملو و نقش آن در این پهنه ( ایجاد شوق و علاقه برای مصرف شعر ) برای من بسیار برجسته و پر رنگ است.
نه اینکه بخواهم بگویم شاملو پرطرفدار ترین شاعر روزگارما در بین توده هاست هر چند که از مطرح ترین آنها در مجامع ادبی و روشنفکری است. می خواهم ادعا کنم که شاملو جزو معدود شاعرانی بود که با در اختیار گرفتن ابزارهای مختلف اطلاع رسانی و حضور سببی در عرصه هایی همچون مجلات ادبی، موسیقی، سینما و دکلمه شعر موجبات رونق مصرف شعر معاصر را فراهم می کرد.
شاید بکار بردن عباراتی همچون : مصرف و بازار، ذهنیت شما را از آنچه می خواهم بگویم به سمت و سوی ابعاد اقتصادی شعر و شاعری منتهی سازد اما کما این که ایجاد همین جنبه اقتصادی از شعر و تفکر برای پیشبرد آن مهم و غیر قابل انکار است، لیکن منظور من از عبارات گفته شده صرفا می خواهد مبین میزان حضور شعر در زندگی مردمان و هم نفسی شاعران در تجارب مخاطبین باشد.
شاملو برای حضور شعر در زندگی مردم، تلاش و برنامه خاصی داشت و اگر چه هیچ گاه خود و شعر خود را برای خوشایند مخاطبین تنزل نداد با این حال این امکان را ایجاد کرد که گوشه هایی از شعرش در زندگی روزمره مردم نقش و نفوذ داشته باشد. وی با نگاه تازه ای به ترجمه شعر میزان عرضه شعر خوب را در جامعه ایرانی افزایش داد و اگر دید که شعر ممکن است در بعضی خانه ها امکان حضور کاغذی کم رنگتری داشته باشد با تولید کاست های دکلمه شعر به همراه موسیقی راه دیگری را برای نفوذ در قلب خانواده ها و جوانان ایرانی پیدا کرد.
با نگاهی کمی عمیق تر به این فرایند می توان دریافت که شاملو این همه را برای شعر و شاعری انجام می داد و نه صرفا برای شعر خود٬ که اتفاقا این دیدگاه برای شیوع شعر و شعر خوانی و مصرف آن در زندگی روز مره بسیار مثمر ثمر واقع گشت. در چنین فضایی بود که وقتی از دروازه های شعر شاعری معاصر عبور می کردی کم کم دوست داشتی به هم نشینی شاعری دیگر هم بپردازی و هر روز اتفاقا سلیقه شعری خود را افزایش دهی.
این یعنی شیوع شعر که امروز متاسفانه جامعه ما از آن فاصله گرفته و این فاصله موجب گشته که دیگرکم تر شاهد حضور شعر در خشم، مهربانی، مبارزه و ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی باشیم.
شاملو خوب می دانست که همزمان با شعری که می گوید موظف به تلاش برای ترویج شعر و شیوع این محصول می باشد.
این گونه است که بیهوده نگفته ایم اگر بگوییم : روزی که شاملو رفت نه تنها شعر شاملو بلکه شعر معاصر ایران تنها ماند.
روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت
روزي كه كمترين سرود
بوسه است
و هر انسان
براي هر انسان
برادري ست
روزي كه ديگر درهاي خانه‌شان را نمي‌بندند
قفل افسانه‌ايست
و قلب
براي زندگي بس است
روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي
روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي‌ست
تا من به خاطر آخرين شعر، رنج جستجوي قافيه نبرم
روزي كه هر حرف ترانه‌ايست
تا كمترين سرود بوسه باشد
روزي كه تو بيايي، براي هميشه بيايي
و مهرباني با زيبايي يكسان شود
روزي كه ما دوباره براي كبوترهايمان دانه بريزيم …
و من آنروز را انتظار مي‌كشم
حتي روزي
كه ديگر
نباشم
احمد شاملو

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

گزارش تصویری از پرفورمنس آرت "منم در موج دریاهای عشقت".

پرفورمنس آرت علیرضا قوجاری با عنوان "منم در موج دریاهای عشقت" با استقبال بازدیدکنندگان افتتاح شد.

در این نمایشگاه که برای اولین بار و با استفاده از هنر پرفورمنس در استان آذربایجان غربی برگزار می شود ، مراحل مختلفی از زندگی و افکار مولانا جلاالدین محمد بلخی توسط ، نقاشی ، نورپردازی ، ویدئو موسیقی ، رقص و ... به نمایش عموم در آمده است.

قوجاری ( نقاش و مجسمه ساز متولد سال 1347 شهرستان نقده ) در این نمایشگاه سعی دارد تا برداشت و نگاه خود از زندگی مولانا من جمله تولد و آشنایی وی با شمس و تاثیرات ناشی از این آشنایی را در غالب جلوه های مختلف بصری و شنیداری به اجرا در آورد.

"منم در موج دریاهای عشقت" تا 31 تیرماه 1390 از ساعت 18 الی 20 در مجتمع فرهنگی و هنری اورمیه ادامه خواهد داشت.
پرفورمنس آرت علیرضا قوجاری - اورمیه تابستان 1390

پرفورمنس آرت علیرضا قوجاری - اورمیه تابستان 1390

پرفورمنس آرت علیرضا قوجاری - اورمیه تابستان 1390

پرفورمنس آرت علیرضا قوجاری - اورمیه تابستان 1390

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

پرتو نوری بر فرصت های تازه بتابانیم - پروژه و درس و مشق من در مدرسه پرتو

طبق معمول در حال جستجو در گوگل برای پیدا کردن مطالبی در ارتباط با مدیریت داوطلبان در سازمان های غیر دولتی بودم که یک مطلب با همین عنوان در سایتی نظرم را به خود جلب کرد. مقاله ای کوتاه که در عین کوتاهی گویا و قابل استفاده می نمود.
بعد از مطالعه مطلب، با دقتی بیشتر متوجه کلیت سایتی شدم که مقاله را منتشر کرده بود. سایتی فارسی و مبتنی بر مباحث خدمات اجتماعی که بر "شیوه یافتن نگاهی نو، سازماندهی دقیق، مدیریت موثر و استقلال اقتصادی" استوار اند.

سایت مدرسه پرتو که به غیر از ارائه پستهایی برای تشویق خوانندگان به حوزه کار آفرینی اجتماعی و ارائه گزارشات٬ گفتگو ها و اطلاعاتی آگاهی بخش در این خصوص٬ مهمترین هدف خود را به ارائه دوره هایی آنلاین و رایگان برای علاقه مندان به خدمات اجتماعی و ... اختصاص داده است.

بلادرنگ به عضویت سایت در آمده و در کلاسهای دوره مقدماتی کار آفرینی اجتماعی مدرسه ثبت نام کردم که نتیجه آن را بعد از هفت هفته شرکت در دوره و اتمام آن٬ همینجا منتشر می کنم.

درباره این سایت و دست اندر کاران آن و هدف مهم و سرنوشت سازی که دنبال می کند ساعتها می توان سخن گفت. اما در چند جمله و کوتاه باید بگویم٬ مدرسه پرتو نکات٬ مطالب و هدفی را پی گیری می نماید که متاسفانه نهادهای مختلف و مرتبط با آموزش و فرهنگ سازی در جامعه ایران به دلایلی از آن دور مانده و یا دوری جسته اند. سر فصلهایی که به دنبال آشنایی با آنها دیدگاه افراد به طرف دقت در مسائل و نیازهای دنیای اطراف ٬ ایده پردازی برای رفع این نیازها و مدیریت مشارکت جویانه به جهت اجرای این ایده ها که اتفاقا از نظر مالی مستقل نیز می باشند سوق می یابد. مهارت هایی که به ایجاد فرصتهایی تازه و ویژه با رویکردی اجتماعی می انجامند.

بر اساس همین اهمیت باز گو شده در چند خط بالا است که کلیه دوستان و علاقه مندان به شرکت در فعالیتهای اجتماعی مستقل را به عضویت در سایت و مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو دعوت می کنم و برای آشنایی بیشتر با نحوه آموزشهای آنلاین این مدرسه ٬ پروژه و تکالیف انجام شده خود در دوره مقدماتی مدرسه پرتو را منتشر می کنم.



راستی نظر شما در ارتباط با پروژه پیشنهادی بنده چیست؟ و چه کمکهایی را می توانید در این ارتباط ارائه کنید؟


ثبت نام و پاسخ به پرسشهای اولیه :

سوابق :

عضویت و فعالیت در گروه های روابط عمومی و مددکاری کمیته جوانان انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی از سال 1379 تا 1382 ، فعالیت در مجلس مشورتی جوانان به عنوان مسئول کمسیون فرهنگی در اورمیه - 1380،انجام پروژه تحقیقاتی تحت عنوان نقش سازمان های مردم نهاد در سرمایه های اجتماعی، ارائه پیشنهاد به کانون هموفیلی ایران / استان آذربایجان غربی به جهت تاسیس بخش ویژه داوطلبان و اعضاء افتخاری با هدف سازماندهی و مدیریت اعضاء داوطلب، فعالیت در کانون هموفیلی ایران / استان آذربایجان غربی به عنوان مسئول اولین بخش داوطلبان در کانون هموفیلی ایران از سال 1386 الی 1388، ایجاد وبلاگ و نگارش مقالات و مطالب فرهنگی و اجتماعی با تاکید بر ارائه گزارش از سازمان های مردم نهاد آذربایجان غربی، چاپ مقالاتی در نشریات و سایتهای آذربایجان، ارائه طرح سازمان داوطلبین به انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی و همکاری با این انجمن در سال 1389 که تا کنون ادامه دارد.

شما فکر میکنید چه مشکلات اجتماعی در اطراف شما و محیط زندگی شما وجود دارد؟*


اما از مهمترین مسائلی که شاید هم اکنون به ذهن بنده می رسد، می توانم به: 1- سوءاستفاده نهاد قدرت از دین و هر آنچه که به قدسی سازی و عدم انتقاد پذیری و پاسخ گویی در این نهاد و کلیه ارکان وابسته به آن منجر شده است.

2- ناکار آمدی نهاد های موثر در روند اجتماعی شدن افراد از خانواده گرفته تا موسسات آموزش عالی که جامعه را مملو از افراد صاحب مدرک لیکن فاقد مسئولیت پذیری فرهنگی و اجتماعی و عاری از مهارت های لازم در توسعه زندگی فردی و اجتماعی ساخته.

3- ناتوانی روشنفکران و فعالان اجتماعی و مدنی در ایجاد خطوط ارتباطی با اقشار مختلف جامعه و گسترش آگاهی های عمومی و روشنگری که این نیز به حضور پر رنگ صاحبان منفعت در بین اقشار فاقد امکانات ارتباطی نوین شده است.

شما چگونه می توانید برای حل این مشکلات اجتماعی اقدام کنید؟ چه ایده یا راه حلی را برای این منظور مناسب و عملی می بینید؟

* چه خوب که شما با ایجاد این سایت قدم مثبتی در جهت رفع مشکلات جامعه برداشته اید. به نظر بنده گسترش نهادهای مدنی و آموزش کنشگران و اعضاء این نهادها با توجه به انگیزه هایی که چنین سازمان هایی می توانند برای حضور جوانان ایجاد کنند فرصتی خواهد بود که نهادهای مدنی حضور خود را در روند اجتماعی شدن افراد ( به معنای جامعه شناختی ) پر رنگ تر سازند. چنین حضوری از نهاد های مدنی قطعا رقیب خوبی برای سیستم های آموزش و پرورش فرمایشی که در انحصار دولت ها هستند خواهد بود.

تعریف شما از "مدیریت منابع انسانی" چیست و چه جایگاهی در کارآفرینی اجتماعی می تواند داشته باشد؟*

بنده مدیریت منابع انسانی را همواره همسو و در کنار مفهوم سرمایه های اجتماعی مورد توجه قرار داده ام. با این گمان که بررسی بیشتر در مفهوم سرمایه های اجتماعی ممکن است ما را در درک تفاوتهای مدیریت منابع انسانی که در تعریف رایج خود به مدیریت کارکنان اطلاق می گردد با مدیریت منابع انسانی در موسسات اجتماعی یاری دهد. به نظر بنده مدیریت منابع انسانی در خدمات اجتماعی در نبود یا کمبود منابع مالی به سازمان دهی و بهره برداری از سرمایه های عظیم اجتماعی اطلاق می گردد که انگیزه های حضور ایشان در عرصه فعالیت مطلوب ما لزوما با انگیزه های رایج در بنگاه های اقتصادی یکسان نمی باشد. به هر روی منابع انسانی امروزه به عنوان یکی از مهمترین سرمایه های پیش برنده جوامع به حساب می آیند که این منابع در کار آفرینی اجتماعی اهمیت و ضرورت دوچندان خود را دارا هستند.

در یک جمله هدف خود را از انتخاب این کلاس توضیح دهید *


· لطفا توضیح دهید که از این کلاس چه انتظاراتی دارید و چه چیزهایی می خواهید در این زمینه یاد بگیرید؟

با توجه به کمبود منابع مطالعاتی در خصوص چنین مبحثی که در آن ویژگی های مدیریت منابع انسانی در خدمات اجتماعی نسبت به دیگر موسسات لحاظ گشته باشد، خواهشمندم که آموزه های این کلاس از کتب درسی مدیریت منابع انسانی در تعریف رایج آن فراتر رفته و به مدیریت منابع داوطلبانه انسانی بیشتر بپردازد.

حضور در کلاس دوره مقدماتی کار آفرینی اجتماعی و معرفی به هم کلاسی ها :

سلام به همه دوستان جدید و عزیزم در مدرسه پرتو. من پیمان غنی زاده 30 ساله ، فارغ التحصیل علوم اجتماعی و ساکن شهر اورمیه هستم.

از سال 1378 با عضویت داوطلبانه در سازمان های مردم نهاد شهر اورمیه فعالیت می کنم. از همان سالهای اولیه فعالیتم در چنین سازمانهایی به این نتیجه رسیدم که ایجاد و گسترش تشکل های مدنی واقعی و کار آمد، یکی از راهکارهای مهم در حل مسائل کشورم است.

من معتقدم که سازمان های غیر دولتی نباید از 2 امر مهم غافل شوند. 1- نگاه علمی و با پشتوانه کارشناسی به فعالیتهایی که انجام میدهند به عنوان فعالیتی ویژه و جدا از رسم غالب سازمانهای مرسوم دولتی . 2- عدم جدایی از بدنه مردم و به مشارکت کشیدن همه علاقه مندان در فعالیتها.

همین عقاید باعث شد که بنده ضمن فعالیت در عرصه های روابط عمومی و مددکاری سازمانهای خیریه شهرم ، علاقه ویژه ای به مبحث جذب و مدیریت نیروهای داوطلب در تشکلهای مدنی پیدا کنم.

گوش دادن به موسیقی، تماشای فیلم و مطالع در حوزه ادبیات از دیگر علاقه مندی های من است. اما وبلاگ نویسی و نوشتن یادداشتهایی برای انتشار در رسانه های مختلف را به تازگی و به شدت دنبال می کنم.

حضور در مدسه پرتو و همراهی با دوستانی که همگی در برخی عقاید و اندیشه ها مثل مهم شمردن فعالیتهای اجتماعی با هم دارای وجه اشتراک هستیم برای من بسیار جالب و مسرت بخش است.


برخی از اظهار نظرات و مشارکت من در تالار ها :

اهمیت ویژگی های شخصیتی

اهمیت ویژگی های شخصیتی در مشورت مثل ابزار خوب در انجام یک عمل است. چنانکه شخصیت ما مشورت پذیر نباشد در حقیقت ما فاقد ابزار لازم برای انجام عمل مشورت هستیم.

گوش فرا دادن ، صبر ، تحمل شنیدن مخالفت و از همه مهمتر آماده بودن برای تحت تاثیر قرار گرفتن از یک گفتگوی مشورتی در دریافت نتیجه لازم از یک مشورت خواهی ، نقش تعین کننده ای دارد.

نقاط ضعف و قوت

تصور می کنم از حداکثر مواد و ابزار لازم برای یک شور موفق بر خوردار باشم. اما اصلی ترین ضعف من در اصل عمل مشورت است که متاسفانه کمتر به آن بها می دهم.

در حقیقت فکر می کنم من برای مشورت کردن قدری خجالتی هستم و به همین علت از آن دوری می کنم.

تاثیرات شیوه مشارکتی

با پافشاری و تعهد در به کار گیری این مدل این سوء تفاهم از بقیه اعضاء گروه که نقشی در تصمیم گیری ها نداشته و تنها به عنوان تدارکات چی از آنها بهره برده می شود رفع می گردد.

این خود اعتماد اعضاء گروه را به یکدیگر می افزاید. و موجب می شود تا با قرار گرفتن هر کدام از اعضاء در جایگاهی مشابه همه افراد به نظرات و تصمیمات اعمل شده از طرف یکدیگر احترام قائل و آنها را لازم الاجرا بدانند.

همچنین در این روش افرادی هم که از مهارتهای گروهی کمتری بر خوردارند و احتمال دارد که منفعل شوند، امکان شرکت در بحثها و مدیریت گروه ها را می یابند.

یاد آوری دوباره انگیزه ها و اهداف

یاد اوری دوباره انگیزه ها و اهداف تشکیل جلسه یکی از راه هایی است که می تواند تنشها را که معمولا از خودخواهی و یا انحراف برخی از اعضاء نسبت به مسیر تعین شده نشات می گیرد بر طرف سازد.

تعریف دوباره و مرور بر انگیزه ها و اهداف این توانایی را به همه اعضاء باز می گرداند که اختلاف ها را کنار گذاشته و مسیری را انتخاب کنند که به هدفشان نزدیکتر باشد.

ترس از ایجاد تنش و عدم درک حیاتی بودن چنین تحلیلی

یکی از موانع مدل سوات با توجه به اهمیتی که دارد این است که اعضاء گروه ما تنها بر اساس یک تعارف و یا یک حضور آزمایشی در بین ما حاضر شده باشند.

در چنین حالتی افراد مذکور مسئله مطرح شده در گروه را اصولا مسئله خود نمی دانند که برای بررسی نقاط ضعف و یا تهدیدهای احتمالی پیش رو تفکر ، زحمت و مطالعه به خرج دهند. آنها اهمیت حیاتی این تحلیل را برای ادامه کار کاملا درک نکرده اند و شاید تصور کنند ؛ تحلیلی که در ذهنشان وجود دارد آنچنان کار ساز و مهم نخواهد بود.

همچنین دقیقا برخی از افراد ممکن است به جهت احتمال بروز تنش، به مشارکت در این تحلیل تن در ندهند.

متقاعد سازی فرهنگی

پرتو و دوستانش در رقابت با شرکت های انتفاعی به غیر از بالا بردن کیفیت خدمات به یک تلاش همه جانبه در خصوص متقاعد ساختن افکار عمومی برای استفاده از محصولات خود نیاز دارند. ایشان باید با تکیه بر مزایای اجتماعی طرح خود ، تنها به صورت یک تولید کننده معمولی اقدام نکنند . آنها باید بدانند که با پا گذاشتن در این مسیر تفاوتهایی با یک شرکت انتفاعی یافته اند که یکی از وجوه این تمایز وجوب نگاه فرهنگی به فعالیتشان می باشد. در حقیقت یکی از ابعاد فعالیت موسسه پرتو و ... بعد فرهنگی آن است که اتفاقا باید به عنوان یک فرصت تبلیغاتی از آن بهره برد.

آوردن مصادیقی موفق

متاسفانه من در این مورد خاص به منابع در خوری دست پیدا نکردم اما به نظرم ، چنانکه تسهیل گر در چنین موقعیتی به آوردن مصادیقی از نمونه های مشابه که باعث ایجاد تنش شده اند ، در حقیقت موفق خواهد شد تا افراد مخالف را با روند طبیعی کار موافق سازد.

توضیح بیشتر اینکه تسهیلگر باید در مورد لزوم پرداختن به چشم انداز و بیانیه ماموریت با آوردن مثالها و مصادیقی از موسساتی که با اجرای این روش موفق عمل کرده اند به اقناع پویا می پرداخت

امری طبیعی اما ...

تفاوت دیدگاه و نظرات امری کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است ، اما چنانکه افراد گروه بر روی معتقدات خود به عنوان عاملی برای تائید و بقا تکیه و تاکید کنند و از عقایدشان تعصباتی بحث انگیز بسازند مطمئنا آسیبی جدی را به گروه وارد خواهند ساخت.

به نظر من در کل چنانکه افراد پیش از شروع کار در مورد اختلافات عقیده خود و بخصوص در مورد نحوه نگاه و عمل خود به این اختلافات به طور جدی به توافق برسند بسیار بهتر از آن است که گروه را طعمه آتش اختلافات غیر منطقی آینده کنند.

از طرفی بر کسی پوشیده نیست که گروه های همدل و همسو بسیار موفقتر و پیشرو تر خواهند بود . در حقیقت انرژی و زمانی را که گروه می بایست برای رفع اختلاف صرف کند ، بسیار ارزشمند و غیر قابل دستیافت دوباره می باشد.

توضیح شفاف ٬ منطقی و همرا با مثالهایی از موارد مشابه

توضیح شفاف ، منطقی و همرا با مثال هایی از موارد مشابه که همراه با صبر و شکیبایی ارائه گردد همواره موفق و اثر گذار خواهد بود.
این نوع بسط و توضیح موضوع سبب می شود که به هر تقدیر شنوندگان لزوم و ضرورت بحث مطرح شده را درک کنند.

شفافیت و تعین محدوده مسیر = اعتماد

طرح مناقشه منافع پیش از هرچیز به نوعی تعین مسیر و محدوده عمل در آن شباهت دارد.
از این رو آشنایی همه افراد گروه با محدوده ها و قوانین موجب خواهد شد که جلوی هرگونه انتظار غیر منطقی از پیش گرفته شود. همین مشخص بودن نظام مند حدود و اختیارات که به نوعی خود را در موضوع مناقشه منافع نشان می دهد قبلا جلوی هرگونه سوءاستفاده احتمالی و حتی سوء برداشت احتمالی را خواهد گرفت.

در حقیقت وقتی اعضاء تیم از عدم امکان سوء استفاده یکدیگر مطمئن باشند با اعتماد بیشتری در کنار هم قرار خواهند گرفت.
مطمئنا" همه می دانیم که عنصر اعتماد محصولی بسیار پر فایده با عنوان سرمایه اجتماعی را به بار خواهد آورد که نه تنها موجب موفقیت تیم خواهد شد بلکه به اقبال عمومی نسبت به عملکرد آن خواهد انجامید.

با سپاس پیمان جان


حدود 15 سال قبل در یک جلسه ای بودم که خانم سعیده قدس موسس موسسه ی حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ( محک ) هم آنجا بودند.

در آنجا ایشان نکته ای گفتند که اگر چه بدیهی است ولی من سعی کرده ام که همواره آویزه ی گوشم کنم.


"مهمترین سرمایه یک سازمان مردم نهاد اعتماد است. اعتماد عمومی و اعتماد درون سازمانی. "
من فکر می کنم که

بدون اعتماد سازمان مردم نهاد چیزی ندارد.

یعنی مهمترین سرمایه چنین سازمانی از جنس سرمایه اجتماعی است. این سرمایه اجتماعی قیمت ندارد. خیلی خیلی گران است. اگر این سرمایه زایل شود به راحتی قابل جبران نیست.

سرمایه مالی اگر ازبین برود شاید بشود از بانک وام گرفت یا از دوستان قرض گرفت و جبران کرد. سرمایه اجتماعی به سختی حاصل می شود واگر از بین برود به این راحتی ها قابل جبران نیست . اصلا سرمایه اجتماعی را بخواهی جبران کنی باید وقت بگذاری . یک شبه به دست نمی آید و وقتی از بین رفت سال ها طول می کشد که جبران شود.

من به سیاست مناقشه منافع از همین دید نگاه می کنم .

فکر می کنم که همانطور که تو گفته ای این سیاست می تواند به نوعی به انباشت اعتماد و سرمایه اجتماعی کمک کند. یک مقداری روشن تر است . حرفه ای تر است . این سیاست از جنس عالم معنا و ماورا ء طبیعه نیست . خیلی زمینی است و روشن است . کسی در این دید مقدس نیست . همه آدم اند و جایز الخطا . پس سیاست کمک می کند که این سازمان در مسیر سالمی حرکت کند . حرکت در مسیر سالم از دید تیزبین مردم به دور نیست . مردم خیلی خوب می فهمند و یک سازمان که سالم راه می رود را ارج می گذارند و سرمایه اجتماعی چنین سازمانی روز به روز بیشتر می شود.

زیاده جسارت است

افشین

متاسفانه خیر

متاسفانه نبود سیاست مناقشه منافع در سازمان های مشابه ایرانی یکی از اصلی ترین نقاط ضعف این سازمان هاست.

ترس ها

- احتمال تامین نشدن هزینه های موسسه در عین پایبندی به اصول کار آفرینی اجتماعی و سیاست مناقشه آن.

2- احتمال عدم اقبال جوانان با توجه به زده شدن جامعه از مباحث تئوریک و آموزشی.

3- در دسترس نبودن نمونه های عملی و موفق در دنیای اطراف بنده.

4- احتمال مواجه شدن با مشکل دریافت مجوز برای فعالیت با توجه به حساسیت حکومت ایران بر فعالیتهای فرهنگی و آموزشی. و سیاسی سازی هر گونه اقدام مدنی.

5- احتمال عدم همکاری افراد به عنوان موسس سازمان با عنایت به مبهم بودن آینده فعالیت آن.

و ...

***

1- آشنا نبودن با زبان های خارجی و عدم بهره مندی از منابع خارجی در مورد فعالیت مورد نظر.

2- ضعف مطالعاتی و نداشتن منابع مناسب راهنمایی کننده

3- عدم اطلاع از نمونه های مشابه داخلی و خارجی فعالیتهای مرتبط و مشابه

4- نداشتن تجربه حضور در موسسه ای مشابه به عنوان کار آموز ( به غیر از مدرسه پرتو ).

5- عدم اعتماد به نفس در خصوص اطمینان از موفقیت طرح.

6- نداشتن تجربه آموزشی.

و ...

کمک در حوزه مدیریت داوطلبان

با توجه به موضوع پروژه بنده و تجربیات هرچند کوچکی که در حوزه مدیریت داوطلبان داشته ام ممکن است که من بتوانم در استفاده دوستان از نیروهای داوطلب ، هم فکری ها و کمک هایی را ارائه دهم.


طرح پروژه کسب و کار اجتماعی و تکالیف من :

ویکی هفته اول :

روزانه با مسائل و نیاز های بسیاری در دنیای اطرافم مواجه می شوم . این مسائل و نیاز ها در شکلها و وسعت مختلفی خود را نشان می دهند و در ابعاد مختلفی از زندگی فردی و اجتماعی تاثیر می گذارند. چگونگی نگاه و عملکرد مسئولان رده بالای کشور به مدیریت جامعه ، برداشتهای مردم و حاکمان از مسئله قدرت ، خرافه پرستی و جبر پذیری ، نبود آزادی بیان و عقیده ، در گذار قرار داشتن جامعه به سوی مدرنیسم و بروز تناقضات فرهنگی ، عدم توجه حکومت به ریشه های هویتی و فرهنگی مردم ، اجرا نشدن عادلانه قانون برای همه سطوح جامعه ، اقتصاد وابسته به نفت ، فساد اقتصادی و اداری ، عدم انتقاد پذیری در لایه های مختلف جامعه ، فقر ، بیکاری ، توجیه پذیر نبودن فعالیتهای تولیدی و کشاورزی ، آلودگی های زیست محیطی ، حاشیه نشینی ، مهاجرت روز افزون ، فرار مغزها ، شیوع افسار گسیخته بیماریها از جمله سرطان و ایدز ، خلا فرهنگی در توسعه شهری ، فقر فرهنگی ، عصبیت و خشونت ، اعتیاد و شیوع آن در سنین پایین ، محدودیتهای جنسیتی و انحرافت جنسی ، طلاق ، کودکان کار و خیابان ، نبود همبستگی اجتماعی ، نبود همکاری و هم دلی در جامعه ، نابودی در یاچه ارومیه که در چند کیلومتریش زندگی می کنم ، نابودی زیستگاه های طبیعی و خشکسالی های مداوم ، رشد دروغ و فریبکاری در جامعه ، عدم استفاده شهرداری ارومیه از پل عابر پیاده در خیابان اصلی شهر ، بی احترامی و فحاشی مردمان شهر نسبت به یکدیگر ، عدم توجه رانندگان به عابران پیاده ، نبود سیستم کشف استعدادها و هرز رفتن نیروهای بالقوه جوانان و ... ، هزاران مسئله ای است که روزانه با آنها مواجه می شوم و برای رفع آنها احساس نیاز می کنم.

***

می دانم که حل کردن تمامی این معضلات در توان یک نفر نمی گنجد ، اما نوع نگاهم به این نیازها و مسئولیتی که نسبت به تک تک آنها احساس می کنم مرا به این امر وا می دارد که به سر منشاء ایجاد تمام این مسائل نگاهی بیاندازم.

اگرچه به رسم علوم انسانی برای یافتن دلایلی برای مسائل اینچنینی می بایست از تحقیقات گسترده بهره جست و نهایتا نیز پاسخ ، جز مجموعی از علتها و دلایل نخواهد بود اما با کنکاش و مشاهده ای حداقلی به این نتیجه می رسم که در تمامی این مسائل ؛ عدم آگاهی ، دقت و مطالعه جامعه نسبت به امور ، عدم وجود فرهنگ توجه و مشارکت برای تغییر نابسمانی ها و نبود ابزار های سازمانی و عملیاتی در دست مردمان ، نقطات مشترکی از بروز و ماندگاری معضلات جامعه من می باشند. شاید اگر بخواهم این نقطه مشترک در تمام مسائل پیش گفته را در عبارتی کوتاه تر بیان کنم به عبارت عدم فرهنگ مسئولیت پذیری مدنی برسم.

در حقیقت گمان می کنم که جامعه من امروز روز بیش از هرچیز به آگاهی ،مسئولیت پذیری و مشارکت در یک اقدام مدنی به مثابه یک فرهنگ نیاز مند است. و من راهی برای حل هیچ کدام از مسائل مذکور در لیست بلندم نمی یابم مگر اینکه از مسیر حل این نیاز عمده و فرهنگی عبور کند.

اما این نیاز عمده فرهنگی چگونه حل می شود ؟

به زعم بنده آموزش و بخصوص تاکید بر مواد و روشهای آموزشی ای که پیش تر توسط نهادهای سنتی و رسمی اجتماعی سازی افراد مغفول و یا مسکوت مانده است. تنها راه تزریق فرهنگ مذکور (آگاهی ، مسئولیت پذیری و مشارکت در یک اقدام مدنی) می باشد.

اینکه چه ایده کسب و کار اجتماعی می تواند پاسخ دهنده معضل مورد نظر من باشد بزرگترین سوال پیش رویم در هفته های گذشته بوده است .

تا اینجا به خوبی یاد گرفتم که ثروت و تولید آن به هر تقدیر احتمال دستیابی جامعه به آگاهی را خواهد افزود. بنابر این به خوبی می دانم که هر اید کسب و کار اجتماعی نهایتا به نوعی خواستها و دغدغه های من را پاسخ خواهد گفت. لیکن دستیابی به شرط مسئولیت پذیری و مشارکت در یک اقدام مدنی نیاز مند کاری ویژه و تخصصی است.

پیش تر این نکته را نیز تجربه کرده ام که فعالیتهای مدنی ، مردم نهاد و داوطلبانه ، جدا از خدمت رسانی در موضوع مورد هدف و انتخابیشان بر داوطلبان و اوضاع فرهنگی جامعه نیز بی تاثیر نیستند. تا جایی که می خواهم ادعا کنم می توان از این نهادها به عنوانی نهادی جدید از فرآیند اجتماعی سازی افراد جامعه یاد کرد. جای که در حقیقت مفاهیم کلیدی مورد بحث بنده (آگاهی ، مسئولیت پذیری و مشارکت در یک اقدام مدنی) مورد تبلیغ ، آموزش و تمرین قرار می گیرد.

از این رو به طور خلاصه ایده کسب و کار اجتماعی من با تمامی پرسشها و دغدغه هایی که دارم در تاسیس یک سازمان جمع کننده و آموزش دهنده داوطلبان خلاصه می شود.

شاید هم بتوان گفت که همین اقدام آموزشی مدرسه پرتو نیز در دستیابی به اهداف و در پاسخ به نیازی خاص شباهتی به آنچه دارد که در ذهن می پرورانم.

اما از آنجایی که دوست ندارم بیشتر از این آرمانگرایانه و ایده الیستی برخورد کرده باشم و با توجه به واقعیات اجتماعی و محل سکونتم در صدد خواهم بود که این سازمان – آموزشگاه را در زیر مجموعه یکی از انجمنهای موفق و رو به رشد شهرم یعنی انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی ( مرکز پژوهشی و در مانی امید ) به پیش برانم.

***

مطمئنا کسانی امکان مشورت در این خصوص را خواهند داشت که : دارای مطالعه ، تجربه و صاحب نظر در این مورد خاص باشند ، دارای تحصیلات دانشگاهی مرتبطی باشند ، در دادن نظر مخالف تعارف نداشته و بیشتر از اینکه به فکر تائید بی چون و چرا باشند مسائل پیش رو را شرح دهند ، به ابعاد مختلف ایده بهای یکسانی دهند . دغدغه های توسعه اجتماعی را داشته و درک کنند.

این افراد با نگاه موضوع از ابعاد مختلف نقاط ضعف و قوت طرح را برجسته تر کرده و امکان بازبینی آ ن را فراهم می کنند.



***

یکی از دوستان معتقد است که می توانم آموزشگاه فعالیتهای مدنی و داوطلبانه را به صورت انلاین پیگیری کنم تا هم از هزینه هایش کاسته باشم و هم بر گستره نفوذش بیافزایم.

این سوال را ضمن مشورتهای بیشتر با افراد مورد قبول به مرور تکمیل خواهم کرد.

***

ویکی هفته دوم :

اولین ویژگی ای که در مورد افراد واجد شرایط برای همکاری در سازمان - آموزشگاه داوطلبان مورد نظرم شکل می گیرد افرادی هستند که هم به لحاظ فکری از دغدغه های من با خبر و با آنها هم سو باشند و هم به لحاظ تخصصی در پیشبرد اهداف موسسه موثر باشند.

به طور مثال خانم دکتر عارفی ( دانشیار روانشناسی دانشگاه ارومیه ) که مطمئنا سعی خواهم کرد با وی در این خصوص مشورت هم بکنم جزو افراد مدعو برای همکاری با سازمان خواهند بود. چراکه ایشان ضمن سابقه تدریس و توجه به مسائلی که احتمالا جزو مواد آموزشی در موسسه خواهند بود در سازمانهای مردم نهاد بسیاری فعالیت کرده و تجربه اندوخته اند.

پیشتر هم از ایشان برای آموزش داوطلبان در کانون هموفیلی آذربایجان غربی جهت انجام کارگاه های آموزشی از جمله پویایی گروه استفاده کرده ام.


***

اصلی ترین مسئله همان موضوع عدم تجربه و اندوخته کار گروهی در جامعه ما می باشد که مورد تلاش نهادهای اجتماعی سازی قرار نگرفته است.

در حقیقت این مسئله یکی از همان مسئله هایی خواهد بود که سازمان ما برای رفعش تلاش خواهد داشت.

معضل دیگر بدیع بودن نسبی موضوع انتخابی من و محدود بودن منابع انسانی و افرادی می باشد که باید در این خصوص به همکاری بگیرم.

راهکارم برای حل این مشکل جستجوی بیشتر افراد ی می باشد که در بحث مشابه ما فعالیت داشته و از ایشان کمک خواهم خواست.

***

چنانکه در ویکی اول نیز عرض شد ، ضرورت تاسیس این موسسه در میزان نیاز جامعه به افرادی خلاصه می شود که مسئولیت پذیر بوده و برای رفع معضلات محیط خود بپا خیزند.

از طرفی دیگر استفاده از نیروهای داوطلب در موسسات اجتماعی و مدنی مردم نهاد امروزه به عنوان یک اصل اساسی در جهان شناخته شده و بسیاری از موسسات را به فکر وا داشته تا از این منابع رایگان استفاده کنند. ایجاد موسسه پیشنهادی بنده به رفع نیازها و دغدغه ها و نا کار آمدی های تمامی موسسات با اهداف والای اجتماعی یاری خواهد کرد.

این موسسه در پی تربیت نیروهایی است که برای عضویت و فعالیت در امور اجتماعی و ... مشتاق و مسئولانه عمل کنند. این موسسه به آموزش کار گروهی و تمام مهارتهایی همت خواهد گمارد که برای یک داوطلب ضروریست. در این موسسه بر ترویج فرهنگ فعالیتهای داوطلبانه تاکید شده و در این باره برنامه ریزی خواهد شد.

ویکی هفته سوم

***

نقاط قوتی که بنده برای خودم قائلم و معلوم نیست که آیا واقعا می توان بر روی آنها تاکید داشت یا خیر عبارتند از :

1- علاقه و ایمان به لزوم گسترش و ترویج فرهنگ فعالیتهای داوطلبانه و آموزش داوطلبان

2- تجربه کار داوطلبانه ، کار با داوطلبان و ضمنا مدیریت داوطلبان

3- دارا بودن ایده های بسیار در خصوص نیروهای داوطلب که ممکن است امکان رشد ایشان را فراهم کند

4- بهره مندی از اصول کار گروهی و احترام متقابل

5- عدم توجه به جنسیت ، مذهب ، قومیت و تحمل در مقابل نیروهای منتقد

***

نقاط ضعف که مطمئنا بیش از اینها خواهد بود :

1- آشنا نبودن با زبان های خارجی و عدم بهره مندی از منابع خارجی در مورد فعالیت مورد نظر

2- ضعف مطالعاتی و نداشتن منابع مناسب راهنمایی کننده

3- عدم اطلاع از نمونه های مشابه داخلی و خارجی فعالیتهای مرتبط و مشابه

4- نداشتن تجربه حضور در موسسه ای مشابه به عنوان کار آموز ( به غیر از مدرسه پرتو )

5- عدم اعتماد به نفس در خصوص اطمینان از موفقیت طرح

6- نداشتن تجربه آموزشی

***

1- اعتراف بسیاری از سازمان های غیر دولتی ایران به لزوم استفاده از داوطلبان و اذعان این سازمان ها به عدم توانایی در مدیریت و استفاده از این نیروها / به طور کلی امروزه این امر به نظر می رسد که کم کم نگاه علمی و ویژه نسبت به مسائل داوطلبان در ایرا رو به رشد گذاشته است.

2- گنجایش نظری مبحث داوطلبان به عنوان مبحثی بین رشته ای که موجب خواهد شد کلاس های مورد استفاده برای داوطلبا جنبه مهارتی پیدا کرده و جذاب به نظر برسد. به طور مثال مهارت برقراری ارتباط موثر یا روابط عمومی برای یک داوطلب فعال در حوزه ارتباطات یک انجمن بسیار جذاب و قابل استفاده در تمام شئون زندگی ، به نظر می رسد.

3- احتمال اقبال سازمانهایی همچون سازمان داوطلبان سازمان ملل به این طرح

4- احتمال امکان همکاری با سازمان هلال احمر ایران در این خصوص

5- احتمال امکان استفاده از اساتید دانشگاهی به عنوان مدرس در این طرح

***

1- احتمال تامین نشدن هزینه های موسسه

2- احتمال عدم اقبال جوانان با توجه به زده شدن جامعه از مباحث تئوریک و آموزشی

3- در دسترس نبودن نمونه های عملی و موفق در دنیای اطراف بنده

4- احتمال مواجه شدن با مشکل دریافت مجوز برای فعالیت با توجه به حساسیت حکومت ایران بر فعالیتهای فرهنگی و آموزشی

5- احتمال عدم همکاری افراد به عنوان موسس سازمان با عنایت به مبهم بودن آینده فعالیت آن


ویکی هفته چهارم


***
بیانیه ماموریت :


اگرچه به نظر می رسد که فرهنگ مشارکت ، احسان و نیکوکاری در جامعه ایران از ریشه های تاریخی و گذشته پر باری برخوردار است لیکن آنچه که مسلم است ایرانیان در باز تولید داشته های این گذشته پر بار به صورت جریانی نو و پویا که به مشارکت با برنامه افراد در فعالیتهای اجتماعی و مدنی بیانجامد چندان موفق نبوده اند.

از طرفی ضعف نهاد های مرتبط با روند اجتماعی سازی افراد از جمله نهاد خانواده و نهاد های آموزشی که به شدت رسمی و غیر پویا عمل می کنند در حوزه آموزش مهارتهای لازم برای حضور موثر در عرصه جامعه نیز برنامه ای را پی گیری نکرده اند . این امر خود را به صورت خلاء عظیمی در خصوص آموزش موارد مذکور و یادگیری مباحث لازم برای حضور در اقدامات مدنی و به ویژه فعالیتهای داوطلبانه نشان داده است. همچنین عدم فرهنگ سازی خارج از گفتمان رسمی در خصوص مسئولیتهای اجتماعی ، کارهای داوطلبانه و اقدام در تشکلهای مدنی در کنار ضعفهای آموزشی موجود در خصوص مهارتهای لازم که اتفاقا مهارتهای گسترده ای در عرصه فعالیتهای غیر داوطلبانه افراد را نیز شامل می شوند به عنوان نیازی اساسی برای رفع مشکلات جامعه ایران خود را نمایان می سازد.

از سویی دیگر موسسات مدنی و اجتماعی نیز به دلایل پیش گفته و فقدان منابع کافی علمی ، مدیریتی و فرهنگ مشارکت که خود را در شالوده این موسسات به عنوان یک آسیب جا داده است در استفاده از سرمایه های عظیم اجتماعی و انسانی نا توان عمل کرده اند.

بنابراین سازمان ... در راستای پاسخ به نیازهای فرهنگی و آموزشی جامعه ایران اهداف خود را در ترویج فرهنگ مشارکت و مسئولیت داوطلبانه اجتماعی و مدنی ، آموزش افراد و موسسات برای حضور موثر در جامعه وخصوصا فعایتهای داوطلبانه و هدایت و برنامه دهی به موسسات مرتبط دنبال خواهد کرد. این موسسه فرهنگ سازی را در بین نهادها و اقشار مختلف جامعه ، به خصوص کودکان و زنان پی گیری خواهد کرد.

... کار گاه های آموزشی ای را با سرفصلهای نظیر ارتباط موثر ، همدلی ، پویایی گروه ، رهبری تیم و گروه ، مددکاری بابر نامه ، مشارکت گروهی ، مدیریت ایده ها ، مدیریت پروژه و ... برگزار خواهد کرد.

پژوهش و چاپ و نشر منابع مرتبط از دیگر فعالیتهای موسسه ... خواهد بود.

ایجاد کارگاه های عملی مرتبط و ... نیز ...


چشم‌انداز موسسه :


... در چند سال آتی با گسترش فعالیتهای خود به موسسه ای پژوهشی ، ترویجی و آموزشی بدل خواهد شد که افراد جامعه موسسات مردم نهاد و اجتماعی مختلف حضور در آن را به عنوان یک نیاز اساسی در برنامه های خود احساس کنند.

ضمنا ... خواهد توانست به نهادی تاثیر گذار در جریان اجتماعی سازی افراد مبدل گردد که در حقیقت بخشی از موتور محرک مشارکتهای اجتماعی را نیرو خواهد داد.

... در چند سال آینده با حضور در مجامع بین المللی به تبادل اطلاعات و داشته های خود با مراکز مشابه خواهد پرداخت.


ویکی هفته پنجم


***

انتخاب و تدوین رویکردی از کارآفرینی اجتماعی مهمترین دغدغه موسسه داوطلبان جامعه مدنی ایران را شامل می شود. این دغدغه گاهی اوقات حتی به این تصور می انجامید که ایجاد و اداره چنین موسسه ای که در حقیقت جز به ترویج فرهنگی خاص و آموزش مفاهیمی مرتبط با این فرهنگ در کنار انجام پروژه هایی عملی و فاقد نقش اساسی در انگاره های غالب مردم نخواهد پرداخت چگونه در قالب ارزش های کارآفرینی اجتماعی قرار خواهد گرفت.

به بیان دیگر خدمات به ظاهر غیر ضروری و لوکس موسسه ای ترویجی و آموزشی چگونه موجبات در آمد زایی و حفظ استقلال موسسه را فراهم خواهد کرد ؟

بنا بر این دغدغه بود که بنده را ههای مختلفی را برای در آمد زایی اینچنین موسسه ای که از طرفی می توان ایده تشکیل آن را حداقل در کشور ایران بسیار ناب و نو دانست و از طرفی دیگر با توجه به مسیر پیش رویش ( به دست آوردن جایگاهی در نهادهای موثر در اجتماعی سازی افراد ولی مستقل از حکومتها ) به بررسی و تفحص نشستم.

بررسی های اولیه من نشان می دهد که حداقل در آغاز راه موسسه مورد نظرم نمی تواند راهی جز مدل هایبریدی را انتخاب نماید لیکن با تلاش فراوان برای نشاندن موسسه و هدف والایش در جایگاه ضرورت های ، اذهان جامعه و موسسات مرتبط به مرور می توان خدمات موسسه را به طور مستقیم در وادی در آمد زایی عرضه کرد.

تا آن زمان اما موسسه داوطلبان جامعه مدنی ایران ضمن در یافت کمک مالی به شرط حفظ استقلال عمل و نظر از موسسات داخلی و خارجی مشابه از راهایی خاص کسب در آمد خواهد داشت.

1- انتشارات و فروش محصولا ت فرهنگی مرتبط که یا در حوزه های مورد بحث موسسه بگنجند و یا از محصولات اعضاء موسسه و دانشجویان حاضر در کارگاه های آموزشی تشکیل شده باشند.

بطور مثال ممکن است که در طی دعوتی خاص از دانشجویان گرافیک این دانشجویان به شرکت در دوره های موسسه ترغیب و در ان حضور یابند و اتفاقا در طی همین دوره ها بتوان از ترکیب مهارت اصلی این دانشجویان ( گرافیک ) و انچه که به عنوان فرهنگ خدمت داوطلبانه اموخته اند محصولی فرهنگی _ به طور مثال کارت تبریک سال نو _ را تولید و به دست بازار رساند.

2- ایده بعدی اینجانب در خصوص کسب در آمد و حفظ استقلال موسسه ، ایده ای چالش برانگیز تر ولی بسیار جالب است.

این ایده حاصل ساعتها تفکر و طرح سوال بنده در طول شرکت در دوره موسسه پرتو است که نالبته از درست بودن و یا غلط بودنش مطمئن نیستم.

طبق این ایده موسسه ترویجی آموزشی بنده در حیطه ای دیگر ولی ضمنا در آمد زا و ضروری شروع به فعالیت خواهد کرد. این حیطه حیطه کار یابی است. بدین مفهوم که با ایجاد تمایل برای استفاده موسسات تولیدی و خدماتی برای بکار گرفتن نیروهای چه بسا مسئولیت پذیر تر که قبلا غیر از فرا گرفتن مهارتهای دانشگاهی ، نظری و فنی معمول در کارگاه های اموزشی ای مرتبط با کار گروهی ، ایده پردازی ، گزارش عملکرد نویسی ، مسئولیت پذیری و ... شرکت داشته اند از تمایل استفاده شرکتها و سازمانهای مختلف تولیدی و خدماتی برای استخدام نیروهایی متخصص و در عین حال مسئول و خلاق استفاده شده و موسسه اعضاء فارغ التحصیل خود را در غالب یک موسسه کاریابی برای موسسات خواهان نیروی کاری معرفی خواهد کرد.

این امر ضمن کسب در آمد لازم برای اداره موسسه که از قبل در یافت حق العمل معمول موسسات کار یابی به دست خواهد امد. از طرفی دیگر اهمیت آموزه های مورد پیگیری در موسسه را در ابعاد زندگی عادی افراد آشکار و به انگیزه ای برای حضور در موسسه مبدل خواهد شد.

تنها اشکال این ایده همین تبدیل و دگرگونی انگیزه ها می باشد که آیا ممکن است پی گیری چنین طرحی باعث گردد ؛ انگیزه های اعضاء و متقاضیان و در پی آن انگیزه های موسسه به مسائلی غیر از امور فعالیتهای داوطلبانه و مشارکت اجتماعی بدل شود؟

یعنی آیا امکان اینکه علت اقبال جوانان به موسسه تنها در حوزه کاریابی مفهوم یابد محتمل است؟ و آیا این یک آسیب به حساب خواهد آمد؟


***
مفاد اصلی سیاست مناقشه منافع :


حفظ استقلال نظری و عملی موسسه از کلیه قدرتهای حاکم دولتی ، غیر دولتی ، اقتصادی و سیاسی.

تعهد به پاک نگه داشتن موسسه از تبدیل شدن محلی برای تامین سوء استفاده اعضاء.

...

ویکی هفته ششم


***

نگارش طرحی جامع و کامل از اهداف و برنامه ها به همراه جزئیات لازم که شامل مراحل ایجاد و ادامه کار موسسه باشد اصلی ترین نیاز موسسه مورد نظر بنده است.

- انجام هماهنگی برای همکاری گرفتن از افراد مختلف به ویژه در خصوص جذب سرمایه و تعین سرفصلهای کاری و آموزشی.

- پی گیری برای دریافت مجوز.

- تشکیل گروه های کاری و تدوین تقویم کاری .

تهیه حداق امکانات لازم مثل محلی مناسب برای پی گیری فعالیتها – تهیه امکانات اداری ، ارتباطی ، آموزشی و رفاهی در محل مذکور و ... از دیگر ابزار و امکاناتی هستند که سازمان داوطلبان مورد نظر من به آن احتیاج دارد.


***

به غیر از اینکه بنده به یادگیری زبان انگلیسی و گرفتن آموزش هایی در خصوص موضوع مرتبط (مدیریت آموزش ، انوای متد آموزش ، مدیریت منابع انسانی ، مدیریت کاریابی و ...) با موسسه مورد نظرم احتیاج دارم ، می بایست با موسسات مشابه آموزشی و ترویجی در زمینه فعالیتهای داوطلبانه و موسسات موفق در زمینه به کار گیری داوطلبان در ایران و دیگر کشورها از نزدیک آشنا شوم.

ضمنا بی صبرانه منتظر دوره های آتی مدرسه پرتو هستم.

با سپاس فراوان

پیمان غنی زاده


سه شنبه 3 خرداد ماه 1390

پیمان جان

جریان فکری ومدل نتیجه گیری ات از کل به جزء خیلی منظقی و منظم است.

بسیار عالی

در مورد تاسیس آموزشگاه مورد نظرت من خیال می کنم که ایده ی قابل انجام و جالبی است.

در واقع یک جورایی این ایده خیلی امکان موفقیت دارد و خلاقیت بالایی را می شود در چنین جایی به کار گرفت و هزینه کرد.

باید نشست دید که چنین آموزشگاهی یا چنین آموزشهایی به چه ترتیب بهتر در ایران جواب می دهد.

باید به اندازه ی زیادی از تجارب دیگران بهره گرفت . دیگران هم دیگرانی که درایران هستند هم مردم سایر ملل.

خیلی عالی. درهفته های آینده دوست دارم بیشتر در مورد فکرهایی که دارید و ایده هایتان برای آموزشگاهتان بشنوم

موفق و پیروز باشید

افشین


دوشنبه 9 خردادماه


پیمان جان

من تصور می کنم که برای چنین موسسه ای داشتن الگوهای کاری و مثالهای زیاد از نقش و جایگاه و روش کار داوطبان بسیارحیاتی است.

من پیشنهاد می کنم که اگر می توانی به وب سایت داوطلبان سازمان ملل متحد سری بزن

http://www.unv.org/

در این وب سایت می توانی الگوهای زیادی پیدا کنی. در مورد دوره های آموزشی هم لازم نیست که از اول خودت همه را تولید کنی می توانی ترجمه کنی.

برای کاری که انجام خواهی داد باید زودتر شروع کنی و نقطه ضعفی که در خصوص زبان های بین المللی مطرح کردی را تا حدی رفع کنی.

چون در صورت امکان ترجمه متون از زبان انگلیسی تو خیلی خیلی جلو خواهی افتاد.

از الگوهای داوطلبی در کشور خودمان هم غافل مشو.

کسانی کارها و مطالعات خوبی انجام داده اند به خصوص در مدل های مشارکتی در روستاها. این مثال ها کمک میکند که تا حدی مثال های آموزشی خودت را بومی کنی. من نشان دهی که ما هم ظرفیت بالایی از کار داوطلبی داریم.

روی مفاهیم کار کن. تعاریف ، مثال ها و اهمیت کار داوطلبی

بعد باید روی مدل های مدیریت منابع انسانی داوطلبان کار کنی

و بعد هم این ها می تواند خوراک دوره های آموزشی داوطلبان باشد.

موفق و پیروز باشید

افشین


دوشنبه 16 خردادماه

منتظر بقیه مطالب شما هستم.

افشین


دوشنبه 24 خرداد ماه

پیمان جان بسیار عالی.

با استدلالی خیلی خوب و منظقی قوی بیانیه ماموریت و چشم انداز موفقیت را نوشته ای .

خیلی هم خوب

افشین


دوشنبه 30 خرداد ماه

پیمان جان

ایده ی دوم ایده ی خوبی است .

در واقع این مدل در سازمان ها و شرکت های با مسوولیت اجتماعی مطرح است /

یعنی یک شرکت درآمد زا و تجاری می اید و در کنار کارش یک کار خیریه هم راه می اندازد. حالا شما از کار خیر داری به درآمد زا نگاه می کنی که خیلی هم خوب است.

یعنی شما دو کلاه داری

یک کلاه یک موسسه تجاری است

یک کلاه یک موسسه اجتماعی

این مدل مدل درستی است.

حواب هم می دهد.

موفق باشید

شما فارغ التحصیل شده اید

با شما تماس گرفته خواهد شد.

افشین

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

صدای خنده های آیلین و سون گشاده فکر دوباره در ارومیه پیچید

بخش جدید شیمی درمانی مرکز پژوهشی و درمانی امید طی برگزاری مراسمی افتتاح شد.

این بخش 34 تخته با امکانات بهداشتی و رفاهی مطلوب که از این پس بصورت روزانه در دو نوبت صبح و عصر پذیرای بیماران مبتلا به سرطان، نیازمند دارو درمانی تحت نظر خواهد بود ؛ به پاس خدمات و همیاری مهندس علی گشاده فکر ( عضو هیات امنای افتخاری انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی ) که هزینه های احداث این بخش را بطور کامل تقبل کرده اند و به یاد پنج تن از اعضاء خانواده جان باخته ایشان در سانحه هواپیمای مسافر بری تهران – ارومیه از جمله آیلین و سون گشاده فکر ،آی سو نام گذاری شده است.

در این مراسم که با حضور جمعی از مردم خیر استان ، اعضاء انجمن و مسئولین استانی برگزار شد ابتدا دکتر علاء الدین مهری نائب رئیس انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی و رئیس مرکز درمانی امید به نیابت از هیات امنا و هیات مدیره انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی به حاضرین خوش آمد گفته و به بیان سخنانی در خصوص بخش مذکور پرداخت.

دکتر علاءالدین مهری

وی با ابراز خرسندی از عملکرد هیات مدیره انجمن به جهت اینکه توانسته است در سایه تلاش و همکاری و همیاری مردم خیر استان و مسئولین به ارائه ی خدمات ارزشمند نسبت به بیماران اقدام کند، این خدمات را در دو رشته شیمی در مانی و رادیوتراپی تشریح کرد.

رئیس مرکز درمانی امید در ادامه سخنان خود اضافه کرد : "بخش شیمی درمانی انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان از سال 1375 و بخش رادیو تراپی آن از سال 1378 فعالیت خود را آغاز نموده و مهمترین بخش درمانی انجمن ، رادیوتراپی است. این بخش از بدو فعالیت با دو دستگاه کبالت تراپی که هم اکنون فعالیت یکی از آنها با دستور سازمان انرژی اتمی ایران متوقف شده و دستگاه دوم که گاهی مواقع فعال می شود در کنار دستگاه رادیو تراپی داخل حفره ای به خدمت رسانی و فعالیت پرداخته است".

نائب رئیس انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی در ادامه افزود: "سال گذشته با تلاش هیات مدیره و همکاری مردمان خوب ارومیه دستگاه شتاب دهنده خطی به عنوان دستگاهی پیشرو در عرصه رادیوتراپی که مانع از ضرر و زیان دیدن سلول های غیر گرفتار می شود ؛ به بهره برداری رسید. اما مسلما یک دستگاه به تنهایی پاسخ گوی نیاز های مرکزی که تنها متولی رادیو تراپی نه تنها در آذربایجان غربی بلکه در سطح منطقه است، نمی باشد و ما در تلاش برای تهیه دستگاه دیگر رادیو تراپی هستیم که متاسفانه به دلیل هزینه بالای خرید آن ( در حدود یک ملیارد و هفتصد هزار تومان ) به دلیل نبود بودجه کافی و محدودیت توان مالی انجمن، مجبور به خرید دستگاهی با قیمت پایین تر در حدود 650 ملیون تومان شده ایم که بزودی مراحل ورود ، نصب و راه اندازی را خواهد گذراند ، و تا حدودی بار دستگاه فعلی را کم خواهد کرد".

دکتر علاالدین مهری با بیان اهمیت و لزوم جلوگیری از قطع سیکل دوره های درمانی بر اثر خرابی و یا توقف ناگهانی دستگاهها خواستار بازگو کردن لزوم تهیه این دستگاه و تلاش برای رفع موانع خرید آن شد و ابراز امید واری نمود که در سایه همکاری مردم خیر و مسئولین استان بتوان دستگاه مذکور را نیز تهیه کرد.

او در ادامه اظهار داشت: "منابع مالی انجمن ، مردم هستند و انجمن همواره با اتکا به الطاف خداوند متعال توانسته به موفقیت های چشم گیری دست پیدا کند لیکن مسئله بسیار مهمی که می باید مورد توجه به خصوص مسئولین قرار گیرد روز افزون بودن تعداد مراجعین و بیماران می باشد. بررسی های اولیه حاکی از آن است که هر ساله 18 الی 25 درصد به تعداد مراجعین مرکز پژوهشی و درمانی امید افزوده می شود ، همچنین بر اساس اطلاعات رسانه ها سرطان تا سال 2020 به اولین عامل مرگ و میر در دنیا تبدیل خواهد شد که این خود بر لزوم شناسایی علل ، تحقیق و درمان که در اساسنامه انجمن نیز با تاکید به مسائل استان آورده شده است دلالت دارد. متاسفانه استان ما به شدت بر روی خط سرطانی قرار دارد و سرطان های دستگاه جهاز هاضمه به شدت در میان اقشار کم بضاعت و ساکنین شهرستانها که گاها حتی امکان پرداخت هزینه های اقامت خود را ندارند شایع است. لذا قدر مسلم برای جلوگیری از احتمال قطع کار دستگاه های فعلی باید هرچه سریعتر امکان خرید دستگاه های بیشتر و پیشرفته تر در این خصوص فراهم گردد".

دکتر جواد خشابی رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان نیز به عنوان سخنران بعدی این مراسم به اظهار بیاناتی در ارتباط با بخش جدید شیمی در مانی و فعالیتها و نیاز های انجمن پرداخت.

دکتر جواد خشابی

ایشان با اشاره به شیوع سرطان در منطقه ادامه داد: "در تمام دنیا حتی در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته هم موسسات خیریه حضور و فعالیت دارند منتها این موسسات غیر دولتی اغلب در حد راهنمایی و کمک های مالی عمل می کنند و سازمان های معدودی هستند که مستقیما بیمارستان و درمانگاه ایجاد و در امر درمان پا پیش می گذارند که موسسه ما نیز یکی از آنهاست. در استان ما هیچ موسسه خیریه و حتی دولتی نیست که به پرتو درمانی بیماران سرطانی بپردازد. بنابراین کار واجبی که اینجا آغاز شده در حقیقت وظیفه دولت بوده و این موسسه بار سنگینی را از دوش دولت و دانشگاه علوم پزشکی برداشته است. البته این امر کاملا داو طلبانه انجام گرفته و منتی نیز در این ارتباط وجود ندارد.

لیکن سرعت شیوع سرطان و هزینه درمان آن بسیار بالاست چنانکه در آمریکا هزینه درمان سرطان در 10 سال گذشته به بیش از 100 برابر رسیده است. این امر به دلیل افزایش قیمت تجهیزات و داروهای جدید بوده و موجب شده که امروزه هزینه درمان سرطان نه تنها برای فقرا بلکه برای طبقه متوسط جامعه هم مشکل باشد.

از طرفی به روز بودن عملکرد و خدمات انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی خواست اصلی اعضاء هیات مدیره انجمن به عنوان نمایندگان مردم خیر استان در انجمن می باشد و ما خواهان این هستیم که بیماران مراجعه کننده حداقل خدماتی را که در مرکز کشور ارائه می شود را در اینجا دریافت کنند. متاسفانه اما محدود بودن منابع مالی کار را برای ما مشکل ساخته و اینجاست که ما از دولت و دانشگاه علوم پزشکی انتظار یاری و همراهی با انجمن را داریم".

دکتر جواد خشابی

رئیس هیات مدیره انجمن با بیان این آرزو که ای کاش بیمارستان دردست احداث 100 تخت خوابی پیش تر از این افتتاح می شد سخنانش را این چنین ادامه داد : " ما دعا می کنیم روزی برای افتتاح این بیمارستان و سرای امید که برای اقامت بیماران مراجعه کننده از شهرستانها در حال ساخت است در خدمت حضار باشیم" .

دکتر جواد خشابی با یاد آوری لزوم خرید دستگاه مکمل شتاب دهنده خطی ( سی تی سیمولاتور ) که حداقل 600 ملیون تومان هزینه برای انجمن در بر خواهد داشت؛ به همایش موسسات خیریه فعال در خصوص درمان سرطان در سنندج اشاره کردند که در آن ضمن افتخار آمیز بودن موفقیتهای انجمن بر اساس قدمت فعالیتها ، پیشرفتهای زود هنگام موسسات خیریه تازه تاسیس شهرهای دیگر بر اثر حمایتهای مسئولین دولتی و نمایندگان مجلس شهر حوزه فعالیتشان بسیار مشهود بوده است.

وی در مقایسه عدم بهره مندی موسسه امید از کمک های دولتی با موسسات مشابه در استانهای دیگرکشور مسئله نیاز انجمن به تائید هیات دولت به عنوان یک موسسه خیریه را پیش کشیده و عنوان داشت: " چندین سال است که بر اساس مصوبات مجلس موسسات خیریه از پرداخت عوارض گمرکی معاف هستند. همچنین بر اساس مصوبه ای دیگر مبالغ اهدایی به انجمن ها توسط خیرین از پرداخت مالیات معاف می باشند ولی متاسفانه بر خلاف مصوبات مجلس اجرای این امر منوط به تصویب موسسه به عنوان موسسه ای خیریه توسط هیات دولت گردیده و تلاش های انجمن در این خصوص و در جهت به تائید رساندن فعالیتهای خود به عنوان موسسه ای خیریه ناکام بوده است در حالی که در شهرهای دیگر و موسسات مشابه این موفقیت حاصل شده است".

ایشان در انتها به تقدیر و تشکر از اعضاء هیات مدیره ، پزشکان ، مهندسان ، تکنسین ها ، پرستاران ، کادر اداری - مالی ، خدماتی و گروه های داوطلب بانوان و جوانان و ... که از آنها به عنوان خانواده امید یاد کرد، پرداخت.

دکتر ابراهیم فتح الهی معاونت سیاسی و اجتماعی استانداری آذربایجان غربی نیز به عنوان سخنران پایانی این مراسم ضمن ابراز خوشوقتی از حضور در جمع هیات مدیره و امنا انجمن با ارائه سخنانی در خصوص اهمیت فعالیتهای خیریه درمانی به تجلیل از رفتار انسانی پرسنل و مجموعه افراد مرتبط با انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان و مرکز درمانی امید پرداخت.

وی با اشاره به اهمیت رعایت ارزش های انسانی در سازمان های این چنینی ، تصریح کرد:" رفتار های انسانی تحمل درد را برای بیماران و مراجعه کننده گان آسان می کند ایشان همچنین با آوردن وصفی از پیامبر اسلام به عنوان پزشکی که دارو به دست به دنبال بیمارانش می رفت روح کلی حاکم بر موسسه امید را نیز جز این ندانست و آن را به راحتی قابل احساس ارزیابی کرد. وی همچنین با نقل حدیثی از امام سجاد (ع) ادامه دادند ، اگر توانستید به کسی محبتی بکنید بعد از انجام لطف از او تشکر هم بکنید به تناقض ظاهری موجود در این حدیث پرداخته و تاکید کردند که مطمئنا افرادی که به نحوی به یاری این انجمن پرداخته اند نامشان در دفتر خدا نقش بسته است".

معاون سیاسی و اجتماعی استانداری در ادامه دولت را موظف به برنامه ریزی اصولی و بودجه بندی براساس محرومیت ها عنوان و اضافه کرد که البته این مسئله رافع مسئولیتهای فردی انسانها در مقابل هم نوعان نیست.

اهمیت برگزاری جلسات مشابه و بازگوی چنین وقایعی به خصوص برای جوانان و فرزندان و لزوم آشنا سازی فضای عمومی با تلاش های صورت گرفته از دیگر رهنمود های دکتر فتح اللهی در این مراسم بود.

ایشان در خاتمه سخنانش ضمن دادن این وعده که بزودی استاندار آذربایجان غربی به جهت بازدید ، بررسی و پی گیری روند پیشرفت آینده خانه امید در انجمن حاضر خواهند شد به توانایی های اجرایی ، هماهنگی و مالی استاندار به عنوان مقامی اجرائی اشاره و به جهت رفع مشکلات پیش رو ابراز امیدواری کردند.

در پایان این مراسم حضار با شرکت در آئین افتتاح بخش جدید دارو درمانی آی سو ضمن پذیرایی به بازدید از قسمتها و امکانات مختلف این بخش جدید الاحداث پرداختند.

افتتاح بخش جدید شیمی درمانی ( آی سو ) در انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی

مراسم افتتاح بخش جدید شیمی در مانی مرکز پژوهشی و درمانی امید ( انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی )

افتتاح بخش جدید شیمی درمانی ( آی سو ) در انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی

بخش جدید شیمی در مانی ( آی سو ) در انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی

بخش جدید شیمی در مانی ( آی سو ) در انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی

بخش جدید شیمی درمانی در انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی

بخش جدید شیمی درمانی در مرکز پژوهشی و در مانی امید ( انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی )

بخش جدید شیمی درمانی مرکز پژوهشی و درمانی امید ( انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی )

بخش جدید شیمی درمانی مرکز پژوهشی و درمانی امید ( انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی )

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

مادران انتظار

روز مادر امسال برای مادران انتظار بخش خون و اطفال بیمارستان مطهری ارومیه نیز روز مادر بود.

به ابتکار گروه مددکاری جوانان انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان آذربایجان غربی مادران کودکان بستری در بخش خون و اطفال بیمارستان مطهری ارومیه از دستان فرزاندشان هدیه گرفتند. کودکان بستری در این بخش که از قضای روزگار می بایست امسال را بر روی تخت بیمارستان و بدون شور و شوق تهیه هدیه برای مادرشان سپری کنند به همت اعضاء گروه ، این فرصت را از دست ندادند.
مادرانی که مجبورند روزهای متمادی را در بخش خون و در کنار فرزندشان به انتظار نشانه هایی از امید به بهبودی او گذرانند. مادرانی که ما از آنها به عنوان مادران انتظار یاد می کنیم. شما چه پیامی برای این مادران چشم انتظار و نگران دارید؟

روز مادر در بخش خون اطفال بیمارستان مطهری ارومیه - 1390


روز مادر 1390 - ارومیه - بخش خون اطفال بیمارستان مطهری

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

ناصر خان ما را سرطان نکشت

ناصر حجازی
ابتدا می خواستم مطلبم را این چنین آغاز کنم که سرطان دوباره قربانی گرفت. چون اهل فوتبال نیستم که حالا تنها به دلیل فوت یکی از اهالی این ورزش خواسته باشم چیزی بنویسم. از طرفی هم واقعا" حسی به من اصرار می کند که حتما در باره ناصر خان حجازی یادداشتی در وبلاگ بنویس. بنابراین شاید در یک نگاه سطحی تنها نکته ای از این واقعه که ممکن است با حال و هوای وبلاگ من تناسب داشته باشد این است که یکی دیگر از افراد محبوب کشور در جریان گلاویزی با هیولای سرطان مغلوب گشته، اما همه چیز به اینجا ختم نمی شود. وقتی مصاحبه ای را که چند هفته پیش ناصر خان در سایت خود منتشر کرده و در آن از دردهای جامعه و فشارهایی که بر مردم می رود سخن گفته مرور می کنم. وقتی به انتقادات به جا و صریح اش از جریان های حاکم بر ورزش و ... نظری می اندازم. وقتی می بینم که مردی در اوج شهرت و محبوبیت در فوتبال ایران همچنان توانسته جانب ادب و مردانگی را نگه دارد و تحت تاثیر جو زدگی های موجود در ورزش ایران ، بد اخلاقی پیشه نکند . وقتی با دیدن مصاحبه ای از خود ایشان متوجه می شوم که چگونه با تصویب قوانینی مضحک و به هر ضرب و زوری سعی کرده اند که جلوی پیشرفت و ارتقای ورزشی اش را بگیرند. و وقتی بر حال و روز امروز ورزش کشورم که روزی امید می رفت تا به مأمنی برای رفع آسیب های اجتماعی مبدل شود می نگرم. تازه متوجه می شوم که اتفاقا" ناصر خان حجازی دقیقا همان کسی است که باید از او و درباره او نوشت. اینجاست که متوجه می شوم ، فوتبالیست بودن حجازی شاید آخرین سمت و لقب و افتخارش بوده باشد. او پیش از هر کس و هر شخصیتی یک مرد بوده است. و مردانگی صفتی نیست که این روزها به سادگی به دست آید و به راحتی قابل حفاظت باشد. حالا می فهمم که چرا از او به عنوان اسطوره فوتبال ایران یاد می کنند. مرد خوش تیپ و جذابی که همچنان مرد ماند و تاوان این پایداری اش را هم پرداخت کرد. مردی که امروز حتی با رفتنش هم زمزمه هایی از یاد آوری مسئولیتها و وظایف اجتماعی و اعتراضی را در شهر پراکنده است. مراسم خاکسپاری اش حالا حتما" درد سری شده برای مخالفان غیرت و مردانگی. چه خود در آخرین مصاحبه اش هوادارانش را پیام داده بود که : " مگر بی غیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می بینم ، با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم."

حالا فرقی نمی کند که علاقه مند به فوتبال و ورزش باشیم یا نه و مهم نیست وبلاگمان دارای چه منش و روشی باشد. مهم این است که با پر کشیدن ناصر خان از این دنیای ملال آورِ غصه خیز، حسی عجیب به انسان دست می دهد. حسی توأمان با بغض و حسرت ،حسی که این سالها با از دست دادن هر کدام از اهالی فرهنگ، هنر ،ورزش و ... از کشف این واقعیت نشأت می گیرد که کمتر کسی از مفاخر سالیان سال این مرز و بوم چنانکه در قید و بند حفظ خصلت مردانگی و مسئولیت پذیریش بوده باشد امکان رشد و تعالی را یافته و سنگی در راهش نیانداخته باشند. حسی که ناگزیر ، در نتیجه اش این سوال مطرح می شود که آیا با رفتن این اسطوره ها و سرمایه ها، جامعه ایران توان به بار آوردن دوباره جایگزین هایی را برایشان دارد ؟

دیگر لازم نیست سرطان را قاتل ناصر حجازی بدانم و آن را در ابتدای مطلبم بیاورم . ناصر خان قربانی رسم تنگ نظرانه مردانگی کش ما ایرانی ها شد. رسمی که در آن قدرت حاکمه عقده محبوبیت و اقبال مردمی اسطوره ها را به دل می گیرد و از روی حسد، بلافاصله دست به کار به حاشیه راندنشان می شود.

رسمی که در آن انسانهای آزاده تا زنده اند سرکوب و تا بر تخت بیمارستان می افتند به ابزاری برای گرفتن عکس یادگاری تبدیل می شوند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

جذب و نگهداری داوطلبان / بخش اول - RECRUITING AND RETAINING VOLUNTEERS

Mohamed Aris Hashim
ترجمه : مریم سبیلی
ویراست و آماده سازی جهت انتشار : پیمان غنی زاده
داوطلبان نقشی کلیدی را در سازمان های غیر انتفاعی ایفا می کنند. آنها وقتشان را بدون مطالبه هزینه ای در اختیار سازمان قرار می دهند که این خود به تشکیلات اجازه می دهد تا خدمات و فعالیت هایش را توسعه دهد. ایشان مهارتها و استعدادهای با ارزشی را که موسسات نسبت به آنها با کمبود مواجهند در اختیارشان قرار می دهند. داوطبان همچنین چشم انداز های ارزشمندی را به همراه می آوردند. چرا که اغلب خودشان مستقیما از کار موسسه بهرمند می شوند. این افراد قادرند تا مورد الهام و انگیزش کارمندان حقوق بگیر قرار گیرند، تصویری باز و مشارکتی را از موسسه معرفی کنند و به انتشار اطلاعاتی در مورد اهداف و فعالیتها بپردازند.
داوطلبان افراد خودجوشی هستند که نه تنها خواهان فدا کردن خوشی های شخصی برای مسئولیت هایی هستند که چالش هایی را به همراه دارند، بلکه از انجام آنها لذت نیز می برند. برخی از این افراد نسبت به حمایت و پشتیبانی از اهدافشان بسیار متعهد، با احساس و دو آتشه هستند. چنانکه در طول زندگی و یا سرانجام خود به یک رهبر و پرچم دار موسسه تبدیل می شوند.
امروزه علاقه و تمایل به داوطلب شدن بیشتر از پیش رو به زوال است.
چرا این حالت اتفاق افتاده است؟ در این ارتباط حدس های زیادی زده شده و توضیحات فراوانی داده شده است. بعضی می گویند که مردم به خصوص جوانان در حال حاضر خود محور هستند. یا اینکه کار داوطلبانه در جامعه مدرن و مادی ما دیگر به عنوان ارزشی نهادی شده مطرح نیست. برخی دیگر معتقدند که موسسات مبتنی بر کار داوطلبانه خودشان تاثیری جدی در جذب، تحرک بخشی و حفظ داوطلبین ایجاد نمی کنند. عامل دیگر موثر در این خصوص سیاست رهبری در تشویق و حمایت برای حضور جمعیتی بیشتر در اینگونه تشکلات است.
به طور خلاصه باید گفت که مردم مجذوب داوطلب شدن در موسسه هایی که ایشان را به کار های مجانی القا نمی کنند نیستند. هدف این مقاله یاری رسانی به موسساتی از این دست در جذب و نگه داری داوطلبان است.
چرا مردم داوطلب می شوند ؟
مردم به دلایل مختلفی داوطلب می شوند. برخی با اعتقاد به این امر که می خواهند به مردم کمک کنند. بعضی به دلایل اجتماعی و یا یادگیری مهارتهای جدید داوطلب می شوند.
از مهمترین دلایل داوطلب شدن مردم می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مسلما دلایلی که مطرح خواهد شد با توجه به خاستگاه های فرهنگی افراد و کشورهای مختلف بر اساس موقعیت های مختلف اجتماعی و اقتصادی متفاوت خواهد بود ( توضیح ویرایش کننده )
1- اعتقاد به نهضت 2- رضایت شخصی و احساس خوب 3- ملاقات افراد جدید 4- بخشی از مجمع بودن 5- به وجود آوردن اعتماد به نفس 6 – به دست آوردن آموزش و تجربه 7- افزایش چشم انداز های شغلی 8- استفاده از مهارتها و قابلیت ها 9- ارضای مسئولیت های معنوی 10 – ایجاد تغییر به وسیله کمک به مردم 11 – در میان نهادن و انتشار اطلاعات 12- افزایش دانش و آگاهی 13- وقت گذرانی 14 – پیرروی از سنت های خانوادگی 15 – احتیاج به حمایت موسسه 16 – پاسخ گویی به کمکی که موسسه قبلا به ایشان کرده است.
مهم است بدانید که انگیزه های افراد برای داوطلب شدن چیست. زیرا این موضوع می تواند به شما در بارز کردن علاقه داوطلب کمک کند.
اگر کسی آنچه از داوطلب شدن می خواهد به دست بیاورد (چه موضوع یاد گرفتن مهارتهای بیشتر باشد یا یک احساس رضایت از کمک به دیگران) در این حالت احتمال دارد که او به کار در موسسه شما ادامه دهد. اگر کسی به عرصه ظهور نرسید ، در نتیجه اغلب فداکاری ها و تعهدات او کاهش خواهد یافت و موسسه شما به احتمال زیاد آن داوطلب را از دست خواهد داد.
مسلما اگر دلایل داوطلب شدن فردی واضح و مفهوم باشد پیدا کردن مسئولیتی ویژه که آن فرد از انجامش لذت ببرد آسان تر خواهد بود.این کار علاقه داوطلب به انجام مسئولیت واگذار شده و عدم ترک آن را بیشتر می کند.
مرحله پیش از عضو گیری
قبل از عضو گیری داوطلبین، موسسه شما باید آمادگی هایی جهت اطمینان از اینکه مدیریت داخلی اش منظم است و آماده بکارگیری داوطلبان می باشد انجام دهد. این امور شامل پیشرفته کردن برنامه های داوطلبانه، مشخص کردن مسئولیت هایی که داوطلبان می توانند انجام دهند و مطمئن بودن از اینکه موسسه برای داوطلبان جذاب است ، می شود.
پیشرفته سازی برنامه داوطلبی
شرکت دادن داوطلبان در کار موسسه تان خود یک پروژه است و برای استقرار موفق آن یک برنامه لازم است تا از موفقیت پروژه داوطلبی اطمینان حاصل گردد.
برنامه گنجاندن داوطلبین باید ، قبل از شروع عضو گیری توسط رهبران موسسه مورد بحث و موافقت قرار گیرد. و آنگاه زمان آن است که به هرگونه شک، ترس و مخالفتها نسبت به این نظریه توجه شود. باید یک توافق فراگیر راجع به نقش های مثبتی که توسط داوطلبان ایفا شده به وجود بیاید و یک بخش مدیریتی داوطلبان جهت اداره ایشان تعین شود.
رهنمون های پیشرفته سازی برنامه داوطلبی عبارتند از :
عضو گیری : جستجوی داوطلبین آینده نگر و تشویق آنها به جستجوی پست های داوطلبی.
غربال گری : ارزش گذاری به کاندیداها به جهت انتخاب افرادی با شخصیت و با کیفیت ( پیدا کردن فرد مناسب برای مسئولیت).
جهت دهی : یک دید کلی و واقعبینانه را از موسسه برای انتخاب داوطلبان فراهم کنید.
جایگزینی : هر داوطلب را در یک مسئولیت یا مجموعه ای از مسئولیت های مناسب هماهنگ کنید.
نظارت : همیاری کردن ، پویاسازی ، انگیزه دادن و راهنمایی هر داوطلب برای کمک به پیشرفت مهارتهایشان که مسلما کارایی را افزایش خواهد داد.
ارزیابی: تعین ارزش کمی و کیفی متقابل و دوجانبه ی نتیجه و پیامد مسئولیتها که مورد رضایت همه باشد.
بازشناسی : قدر دانی از خدماتی که توسط داوطلبین انجام شده در یک روش متداوم.
حفظ و نگهداری : نگه داری داوطلبین پویا و با تجربه و ... در موسسه برای دوره های طولانی.
ارزیابی مسئولیت : سنجش بازده کاری ویژه که متکی است به هدفی دو جانبه و مورد توافق عموم.
شناسایی احتیاجات و مسئولیتها
شناسایی مسئولیتها و شغل های مورد احتیاج موسسه از اهمیت بسزایی بر خوردار است. یکی از اولین سوالاتی که برای داوطلبین با پتانسیل بالا مطرح می گردد ، قابلیت ها و نوع مسئولیت ها است. چنانکه موسسه شما به عضو گیری داوطلبی بپردازد ولی در پیشنهاد دادن هرگونه مسئولیت ویژه ناتوان باشد ، نا کار آمد به نظر می رسد. فهرست مسئولیت های به وجود آمده و مورد نیاز، پیدا کردن داوطلبان مورد نیاز را راحت تر خواهد کرد.
مسئولیت های معمول برای داوطلبان:
1- عضو گیری اعضاء 2- کمک مالی 3- مدیریت نشریات 4- برنامه ریزی کار گروه ها و جلسه ملاقات ها 5- تبلیغات و روابط عمومی 6- مشاوره 7- عکاسی 8- به روز رسانی سایت 9 – تنظیم لیست نامه نگاری 10 – به روز رسانی اطلاعات اعضاء 11- تهیه و تولید کارتهای تبریک 12 – کتابداری 13 – برنامه ریزی اردوهای تابستانی 14 – ترجمه منابع خارجی 15- انجام فعالیتهای دور از دسترس و ...
از هرمسئولیت دلخواهی باید شرح وقایع و جزئیات ، شامل : هدف ، بودجه ، زمان مورد نیاز برای تکمیل آن ، محل و میزان تکرار کوشش ، مهارتهای لازم ، تعداد همکاری کنندگان ، ابزارها و شرایط کاری ، انتظارات ، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی و به طور خلاصه هر آنچه برای واضح تر کردن شرح وظیفه آماده سازی شود.
بدین ترتیب تطبیق دادن مسئولیتها با داوطلبان بسته به استعدادشان آسانتر و احتمال موفقیت در پروژه بالاتر می شود. شما باید فهرست وظایف را به تمام داوطلبین دارای پتانسیل ، بخشنامه کنید و به آنها اجازه دهید تا وظایف مخصوص به خود را به بهترین وجه ممکن انتخاب کنند. این فرآیند به تطبیق موفق وظایف با علایق، مهارتهای فنی، تجربیات و اطمینان داوطلب و به اجتناب از یک تطبیق نامرغوب که ممکن است به ناخشنودی و ناامیدی داوطلب و نارضایتی از کار منجر شود کمک خواهد کرد.
تضمین جذابیت موسسه
داوطلبین دارای نیروهای بالقوه بالا، تشکیلات سازمان دهی شده و معتبر را به یک سازمان بی نظم آشفته ترجیح می دهند. بنابراین قبل از تعین زمان عضو گیری داوطلبین جدید و یا جستجوی حمایت عمومی از طرف جامعه، هیات رئیسه و کارکنان باید تضمین کنند که مدیریت داخلی صحیح و درست است. و رسیدگی های مداوم برای بررسی منظم بودن سیستم انجام می گیرد.
عواملی که بر جذابیت تشکیلات شما برای داوطلبان تاثیر می گذراد شامل :
1- وجهه اجتماعی خوب (تبلیغات) 2- صورت ثبت شده مذاکرات پی گیری شده 3- معاشرت با افراد قابل اطمینان 4- اهداف واضح، قابل تشخیص و شناسایی 5- شالوده و زیربنا سازی در محل 6- نهاد مشروع و قانونی 7- نظام نامه مشروع و قانونی 8- عملکرد های شفاف 9- صورت حساب های مالی بازرسی شده 10 – استقلال و خودمختاری سیاسی 11- پیوندهای بین المللی
...
...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

اخراج اخراجی ها

تصویری از اخراجی های 3 که حضور برابری خواهانه زنان در انتخابات  1388 در آن به سخره گرفته شده.
تصویری از اخراجی های 3 که حضور برابری خواهانه زنان در انتخابات 1388 را به سخره گرفته است.
اخراجی های 3 را ندیده ام و نخواهمش دید. بنابراین در ارتباط با فیلم نامه، ساختار فیلم، نکات فنی و حتی محتوای آن چیزی نخواهم گفت. البته اگر که به تماشای فیلم هم می رفتم باز به خود اجازه سخن گفتن از فیلم در هیات منتقد فیلم را نمی دادم چرا که اصولا" من منتقد فیلم نیستم. بماند که این سوال نیز مطرح است که آیا می توان نام فیلم و اثر هنری بر چنین محصولاتی نهاد یا نه؟
بیشتر مایلم در ارتباط با تفکری که پشت چنین آثاری قرار دارد سخن بگویم. این حق را هم دارم چرا که شماره های یک و دو اش را دیده ام و حتی قبل از این که کارگردانش، کارگردان شود با آثار نوشتاری و نحوه عمل به اصطلاح حزب الله هیش در نشریاتی که خود سردبیری می کرد آشنا شده ام.

روزی که از درب خروجی سینمای نمایش دهنده ی اخراجی های 2 خارج می شدم با خود گفتم وای به روز جامعه ای که در آن متولیان غم، تصدی شادی را به عهده بگیرند. آن وای چند سالی بود که بر سر جامعه ما آمده بود. از همان لحظه ای که تدارک دهندگان و تحریک کنندگان بر هم زدن کنسرت ها و اکران ها خود به دریافت نشان هنرمندی نائل شدند. از همان موقعی که متولیان گرفتن خواب و خوراک از هنرمندان خود به مقسمان بودجه هنری کشور مبدل گشتند. از همان زمانی که ژنرال های بی درجه ی سوار برموتور که روزگاری با نشستن هر لبخندی بر لبی فریاد وا اسلاما سر می دادند خود برای بهره برداری از خنده مردم در جهت هر آنچه که با گریاندنشان دنبال می کردند، آتش به اختیار دادند. از همان برهه که اتفاقا" بر کوس بی اعتباری دینی سالیان سال رواج گریه و زاری با هدف به کرسی نشاندن ایدئولوژوی ای خاص کوبیده شد و سوءاستفاده کنندگان از شعائر مذهبی و تفکرات شیعی این ملت برای دستیابی به تصدیق بی چون و چرای توده ها با پذیرفتن تحولات ناگهانی و تنها به شرط مطلوبیت سیاسی، ناگهان سینماچی شدند. آن وایی که در درب خروجی سینما فکرم را گرفته بود بر سرمان آمده بود.
نه اینکه تغییر در منش برای مروجان تفکری خاص ، بد و ناپسند باشد که اتفاقا همیشه و همواره تلاش برای تبدیل روشهای مبارزاتی و راه های دستیابی افراد به خواستهایشان قابل ستایش بوده است. تبدیلی که همواره از خشونت به گفتگو و صلح میل داشته و از به ورطه اجبار کشیدن مردمان گریخته تا به رسمیت شناختن حق آزادی انتخاب برای ایشان رسیده باشد قطعا مورد پسند و حمایت است. آنچه که مورد نگرانی است باقی ماندن لایه های تمامیت خواهی و زور گویی و فریبکاری و کتمان حقیقت در گروهی است که به ظاهر پوست انداخته و به جای قمه و عربده ، قلم و دوربین به دست گرفته باشد.
متأسفانه تحول و تفکری که امروزه خود را درقالب "اخراجی ها" نشان می دهد چیزی جز پنهان ساختن همان رویکرد دروغ پراکنی و تهمت و تحقیر نیست. حال چه فرقی دارد که روزگاری گروهی و دسته ای برای تخریب روند گسترش آگاهی ها از چه ابزاری استفاده می کردند و امروز از چه حربه ای؟
امثال ده نمکی به تولید محصولات فرهنگی جز به عنوان ماموریتی برای پابر جا نگه داشتن گروه های متبوعشان نمی نگرند. ایشان کار فرهنگی می کنند اما نه از آن روی که هنر را به عنوان ابزاری انسانی برای ابراز معتقدات و دستیابی به آگاهی های عمومی چنان که "بنیان رهایی" باشد به رسمیت شناخته باشند، بلکه آنها به این فکر می کنند که چگونه می توانند به لوازم جدیدی در گسترش و ترویج افتراء ، دروغ و وارونه سازی حقایق در پهنه عمومی جامعه دست یازند.
مصادره به مطلوب سازی ارزش ها سالهای سال است که به رسم غالب این طیف بدل گشته. روز گاری دین و ایمان را چنانکه خود می پسندیدند خواستند و اکنون هنر و فیلم و کمدی و ... را برای این می خواهند که در خدمت خود قرار دهند. در این انگاره اما چنان غافلند که نمی دانند با ورود به قلمرو فرهنگ ایران زمین، بلافاصله ناخالصی ها و عدم پایبندیشان به قرار و مدار ها رو خواهد شد. چنین می شود که با قرار گرفتن در چنین موقعیتی به دخالت در تعداد سالنهای پخش و زمان اکران و از این دست بهره برداری های رانتی متوسل می شوند تا اینکه شاید حتی المقدور با ضرب و زور ناعدالتی بتوانند نمایشی از اقبال عمومی را نشان دهند.
ده نمکی ای که روزی خود از جلوداران نا امن سازی اکران "آدم برفی" بود چگونه می تواند منش ضد فرهنگی و سینمایی خود را در به اکران نشستن "اخراجی ها ی 3" به کار نبندد. این گونه است که آقایان همکار را به عملی کودکانه وا می دارد تا تعداد سینماهای پخش کننده "جدایی نادر از سیمین" را که تحت هزار مصیبت و تهدید به شاهکار سالهای اخیر سینمای ایران بدل شده کاهش دهند. ده نمکیه امروز ما اگر چه خود را در جرگه کارگردانان و قلم به دستان می داند اما از این بی خبر است که خرقه تازه به تن کرده اش شدیدا بر تنش زار می زند، او می خواهد بی توجه به کارگردانان و نویسندگان بسیاری که تنها به جرم ابراز عقیده تن به تبعید و زندان و محرومیت و محکومیت داده اند، عمل خود را در به سخره گرفتن آرمان ها و ارزش های میلیون ها ایرانی به حساب آزادی هنرمند در ابراز عقیده بنویسد. موفقیتی که ده نمکی ممکن است به دست آرد تنها از آنجایی خواهد بود که در ادامه محروم ساختن 30 ساله لبها از لبخند و گوشها از ترانه حالا با بهره برداری از جو خفقانی که خود از زندانبانانش بوده ، ملودی ترانه عامه پسند "سوسن خانم" را برای جلب مشتری به کار گیرد.
چنین است که او را باور نمی کنم و کلیه کسانی که به او در دستیابی به چنین ابزاری برای از بین بردن جانمایه هنر و فرهنگ ایرانی یاری داده اند را همراه با اخراجی هایش از خاطرم اخراج می کنم. بی شک ملت ایران نیز ... .

۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

آقای استاندار چرا به این نامه نگاری ها پاسخ نمی دهید؟

چندین ماه از به اوج رسیدن مسائل کانون هموفیلی ایران / استان آذربایجان غربی می گذرد. حکم تخلیه شهرداری اورمیه و اصرار این نهاد بر عدم جایگزینی محلی دیگر برای ادامه فعالیتهای کانون و آتش سوزی مشکوک به وجود آمده در ساختمان کانون که متاسفانه عوامل آن همچنانُ در سایه ی نبود پیگیری درخور قضایی و انتظامی نا مشخص هستند مشکلاتی پی در پی را برای این سازمان غیر دولتی به وجود آورده.
در این مدت علی رغم اطلاع رسانی  و نامه نگاری های متعدد که نامه جمعی از فعالان اجتماعی آذربایجان غربی به استانداری  یکی از آنها بود هیچ پاسخ موثر و دلگرم کننده ای برای رفع مشکلات کانون هموفیلی داده نشده است. همچنین به موازات بی توجهی  ارگان های اجرایی و قضایی به مسائل انجمن ، گویی شورای شهر و شهرداری اورمیه هر روز نسبت به این سازمان مردم نهاد بی تفاوت تر و تهاجمی تر عمل می کنند. به اجرا گذاشتن چک تخلیه کانون توسط شهرداری در اداره ثبت اسناد و انجام شکایت علیه این موسسه با عنوان اعاده خسارت در دادگستری اورمیه شمشیریست که شهرداری اورمیه نسبت به یک کانون حمایتی از رو بسته.
شاید شهرداری محترم ، عنوان شدن مسئله حکم تخلیه ساختمان و اصرار بر اجرای آن را در کنار آتش سوزی صورت گرفته در رسانه ها و مجامع مختلف به بهانه ای برای این لج و لج بازی و عدم همکاری تبدیل ساخته باشند اما تا جایی که اطلاعت بنده اجازه می دهد تاکنون هیچ اتهامی از سوی کانون هموفیلی به هیچ فرد، نهاد و یا ارگانی مبنی براقدام به آتش سوزی زده نشده است. مسلما ، اینکه این دو موضوع در کنار هم مطرح می شوند دلیلی جز نشان دادن پیچیدگی اتفاقی مشکلات کانون هموفیلی استان ندارد. چه اگر چنین نیز نبود این نمی تواند دلیل خوبی برای تحت فشار گذاردن یک نهاد حمایتی توسط شهرداری  باشد.
بنده به شخصه از فرجام اینکه حداقل این کانون موفق به دریافت خسارت از شرکت بیمه ایران گردیده یا نه ، بی خبرم اما قاطعانه می توانم بر این امر صحه بگذارم که به غیر از برخی حمایتهای نهاد های مردمی از این انجمن ، پاسخ مسئولین دولتی و قضایی به خانه بیماران هموفیلی استان جز بی تفاوتی و عدم توجه نبوده است. ادعایی که می کنم بر اساس آخرین مصاحبت با مدیر دفتر کانون هموفیلی استان است که در جواب به پرسشم مبنی بر تاثیرات نامه جمعی از فعالان آذربایجان غربی به استانداری پاسخی مایوسانه از پی گیری های مربوطه داشتند.
 بی توجهی مقامات به مسائل مردم و سازمان های مردم نهاد خبر تازه ای نیست اما اگر مقامات آذربایجان غربی ، فرمایشی در عدم پذیرش این بی تفاوتی دارند حداقل می توانند به این خواست بنده به عنوان جمع آوری کننده و نماینده امضاء های ۱۲۲ نفر از فعالان اجتماعی، اساتید دانشگاه، پزشکان، هنرمندان، وکلا، فعالان رسانه، دانشجویان و... آذربایجان غربی پاسخ گویند که آقای استاندار  لطفا پاسختان به این نامه را چنانکه ما متن آن را در رسانه ها منتشر کردیم در پیشگاه مردم منتشر کنید.
حال که این بار جمعی از مبتلایان به هموفیلی و خانواده ایشان اقدام به ارائه درخواست خود به استاندار آذربایجان غربی نموده اند آیا بهتر نیست به جای اینکه تنها به انتشار این گونه نامه نگاری ها بسنده کنیم از مسئولین حکومتی و مدیر کانون هموفیلی دفتر آذربایجان غربی بخواهیم تا گزارشی از پی گیری های صورت گرفته و پاسخ های احتمالی داده شده به مردم و نویسندگان هر دو مورد از نامه های مذکور  ارائه کنند؟  

  نامه جمعی از بیماران هموفیل و خانواده ایشان به استاندار آذربایجان غربی از زبان یک مادر
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام جناب آقای استاندار
از پدرم به یاد دارم که می گفت در روزگاران گذشته حاج آقایی در محله مان بود و هر کسی که مشکلی برایش پیش می آمد برای حل آن نزد او می رفت ، حاج آقا بزرگ محله بود و روی کسی را زمین نمی انداخت. حالا شاید از آن ریش سفیدان خبری نباشد اما مسئولینی هستند که همیشه قصد خود را خدمت به مردم و خلق خدا می دانند..
آقای استاندار نمی دانم شما فرزندی دارید یا نه،نمی دانم فرزند شما پسر است یا دختر ولی امیدوارم تنی سالم و لبی خندان داشته باشد امیدوارم شما نیز در کنار فرزندتان لبخندی شیرین بر لب داشته باشید نه چنان لبخندی که پشت آن اندوهی تلخ از دل نگرانی و افکار پریشان نشسته باشد. امیدوارم فرزند شما چرا هایی را که فرزندان ما می پرسند از شما نپرسند. نپرسند که چرا نباید بدوند؟ چرا نباید دوچرخه سواری و توپ بازی کنند؟ نپرسند که چرا نبایند مثل بچه های دیگر بازی کنند؟
پدرو مادر کودک هموفیل اگر می دانستند که  فرزندشان دچار چنین مشکلی خواهد شد هیچگاه پدر و مادر کودک هموفیل نمی شدند اگر می شد موقع ازدواج آزمایشاتی انجام  داد ، اگر ارزش انسان کمتر از پول نبود اگر ... بگذریم. اگرها دردی درمان نمی کنند.
من از لحظه لحظه مادر بودن لذت می بردم تا اینکه نام هموفیلی را بر رو پسرم شنیدیم. تا اینکه شنیدم اگر مفاصل فرزندم ضربه ببیند تا مرز معلولیت پیش می رود. اگر  فرزندم از ناحیه سر ضربه ببیند ...
از این به بعد مادر بودن طوری دیگر بر من رخ نشان داد. مادری کردن برای کودک هموفیل که فردا می شود نوجوان و پس فردا جوان مانند دیو داستانهای کودکی جلوه می کرد اما این دیو واقعی بود.بالاخره خودم را آماده کردم برای مادری متفاوت بودن.لحظه به لحظه که کودکم قد می کشید در گوشه ای از قلبم لذت می بردم اما سایه ی تاریک نگرانی همیشه همه ی قلبم را دربر داشت. نگران از دویدن. نگران از زمین خوردن. نگران از... .کم کم به این نگرانی ها عادت کردم. ولی مسائل تازه  ای را هم تجربه کردم. دیدم که گاهی ممکن است به خاطر مسائلی که دلیلش را ما مردم عامه نمی دانیم داروی فرزندمان پیدا نشود. دارویی که دکترش به آن فاکتور 8 می گوید. دارویی که بعد از خدا ضامن سلامتی و راه رفتن بیماران هموفیل است دارویی که اگر دیر به بیمارانش برسد شاید صدمات جبران ناپذیری را به بار بیاورد. بعد ها با خواسته های رنگارنگ و کودکانه فرزندم مواجه شدم. چیز هایی که همه بچه ها از پدر و مادرانشان می خواهند؛ دوچرخه سواری توپ بازی و غلتیدن در چمنهای پارک.
پارک و شهر بازی برای همه کودکان جایی برای شادی تفریح است ولی  برای ما مکان دلهره و برای فرزندانمان محل برای حسرت خوردن. همه بچه ها از پارک و شهر بازی خندان برمی گردند و بچه های ما گاهی گریان و با پایی ورم کرده.
با همه این اوصاف کودک من چیز هایی داشت که خیلی از بچه های دیگر آنرا ندارند. فرشته آرزو ها ،خاله ای که روی مقنعه اش آرم سرخ و سفید کانون هموفیلی را داشت. فرزندم آرزو هایش را می گفت و من می نوشتم تا به دست فرشته آرزوها برسد و برایش برآورده کند . وقتی مددکار کانون را می دید چهره اش فرق می کرد مثل اینکه دردش فراموشش می شد نقاشی هایش را به او نشان می داد و جایزه می گرفت.
وقتی به کانون می رفتم دیگر احساس تنهایی نمی کردم دیگر زمین و زمان را بیگانه از خود نمی دیدم. وقتی از کانون زنگ می زدند و حال فرزندم را می پرسیدند و یا زمانی که در بیمارستان به عیادتش می آمدند فکر می کردم که نه ، کسانی هم هستند که به فکر ما باشند.
همانطور که قبلا هم گفتم هر روز از زندگی من به عنوان مادر یک پسر هموفیل شامل تجربه هایی جدید است.چند وقت پیش شاهد این بودم که چگونه ممکن است، کانون هموفیلی ( کانون ایثار اعضای افتخاری،کانون محبت های خیرین،کانون فرشته آرزو ها و کانون شادی کودکان ما ) در آتش بسوزد ، چگونه با حکم تخلیه شهرداری بی سرپناه شود. پرهای فرشته آرزو ها  بسوزد و نگرانی پدران و مادران هموفیلی چندین برابر شود.
حالا بیشتر از گذشته احساس درماندگی و تنهایی می کنم. زیرا کانونی را که تنها سرپناه  بی پناهیهای مادران کودکان هموفیل می دانستم، اکنون خود بی پنهاه گشته است. بنابراین چاره ای ندیدم جز اینکه با نامه از شما بخواهم تا دستور بفرمایید که با در نظر گرفتن سرپنهایی برای کانون هوفیلی ، فرشته های مهربان این انجمن دوباره پر بگیرند.
رونوشت:
ریاست محترم مسکن و شهرسازی
ریاست محترم شورای شهر
شهردار محترم  ارومیه
ریاست محترم دانشگاه علوم پزشکی
فرماندار محترم ارومیه
نمایندگان محترم ارومیه
مدیرکل محترم اوقاف و امور خیریه
نشریات و خبرگزاری ها
1-الهه جلیل وند (مادر هموفیل)2-فاطمه صفری شیخ لو(مادر هموفیل)3-ایمانی (پدر هموفیل)4-فریبا حق محمدی (مادر هموفیل)5- محمد رضا ابراهیمی(هموفیل)6-سریه حسن زاده(مادر هموفیل)7-اکبر احداثی(هموفیل)8- محمد باقر احداثی(هموفیل)9-مرجان رستم نزاد(مادر هموفیل)10- بهزاد هاشمی(هموفیل)11- پریا نصیبی(هموفیل)12-میر محمد مدثری(پدر هموفیل)13-روشن قوردویی میلان(هموفیل)14-حسین قوردویی میلان(هموفیل)15- معصومه امیر نجفیان(مادر هموفیل)16- گلزار عمری (مادر هموفیل)17-رضا دود کانلوی میلان (پدرهموفیل)18-ابراهیم اصغرپور(هموفیل)19-حسینه قریشی(خواهر هموفیل)20-پروین عبداله زاده(مادر هموفیل)21- مجید سلطانی(هموفیل)22-سجاد رزم آرا(هموفیل)23- محمد بهمنی(هموفیل)24-سجاد بهمنی(هموفیل)25- فرهاد جمالی فر(هموفیل)26-رضا قاسمی آذر(هموفیل)27-محمد باقر احداثی(هموفیل)28-اکبر احداثی(هموفیل)29-پریا نصیبی (هموفیل)30-مهران مستولی(هموفیل)31- سبحان نجفی(هموفیل)32-ایرج نصیبی(برادر هموفیل)33-نور علی سجودی(هموفیل)34- فرزاد مهموم(هموفیل)35- آروین پیرایش(هموفیل)36- علی ابراهیمی(هموفیل)37- داریوش همتی(پدر هموفیل)38- فاطمه کاظمی(هموفیل)39- سجاد جمالیفر(هموفیل)40-عباس دلپسند(هموفیل)41-زمان فردوسی(پدر هموفیل)42-مهناز قاسم پور(مادر هموفیل)43-خلیل مختاری (پدر هموفیل)44-نازیلا شهبازی (مادر هموفیل)45-عزت الله قربانی(پدر هموفیل)46-پورخیرالله(مادر هموفیل)47-زهرا قربانی(مادر هموفیل)48-محمد حسین عزیزی (پدر هموفیل)49-هموفیل(امضا بی نام)50-کاظم پاشائیان(پدر هموفیل) 51-حمزه علی ایمانپور(پدر هموفیل)52-مونا غفاری(مادر هموفیل)53-شهرام نعمتی(هموفیل)54-یوسف عزیزی(هموفیل)55-جیران عادلی(مادر هموفیل)56-فرزانه کریمی(مادر هموفیل)57 -الناز پاشائیان (خواهرهموفیل)58-هوشنگ دلپسند(پدر هموفیل)59-مهناز میرزایی(مادر هموفیل)60-مینا آتشبار(خواهر هموفیل)61-سیما رضائی (مادر هموفیل)62- شهباز سرخوش(مادر هموفیل)63-زهرا سرخوش(هموفیل)64-معصومه امامی (مادر هموفیل)65-علیرضا سرخوش(هموفیل)66-معراج حیدرپور(مادر هموفیل)67-پروانه پناهی(مادر هموفیل)68-حصرت مجعدی (مادر هموفیل)69-رضا دیانت(پدر هموفیل)70-توحید دیانت(هموفیل)71-خدیجه دیانت(مادر هموفیل)72-نجم الدین موسی لو(پدر هموفیل)73-شمس الدین امیرزاد(پدر هموفیل)74-منظره سعیدی(مادر هموفیل)75-توحید امیر زاد(هموفیل)76-امیر امیرزاد(هموفیل)77-جمال زهرا(هموفیل)78-شمال امینی فر(هموفیل)79-هدایت پاک(هموفیل)80-عصمت ابراهیمی(مادر هموفیل)81-سلیمان تندرو(پدر هموفیل)82-زیبده خوش خواش(مادر هموفیل)83-ابراهیم تندرو(هموفیل)84-علیرضا رسول فات(هموفیل)85-زهرا امینی (مادر هموفیل)86-عبدالله رسول فات(پدر هموفیل)87-حسن مرادی(هموفیل)88-علی مام احمدی(هموفیل)89-صبری توکه(مادر هموفیل90-مصیب زنگانی( پدر هموفیل)91-رامین زنگانی(هموفیل)92-معصومه فرهادزاده(مادر هموفیل)93-حیدر نامی اصل(پدر هموفیل)94-شهریار مددلو(پدر هموفیل)95- رباب فیضی(مادر هموفیل)96- ملیحه غفارلو(مادر هموفیل)97-غلامرضا اروجلو_پدر هموفیل)98-توحید اروجلو(هموفیل)99-مریم جهان وردی(مادرهموفیل)100-محمد شری زاده(پدر هموفیل)101-قیمت شری زاده(مادر هموفیل)102-بهمن شری زاده(هموفیل)103-اعظم خوش تیپ (مادر هموفیل)104-غلامرضا حاجی لو(پدر هموفیل)105-اصغر خراسانی(پدر هموفیل)106-رقیه امام وردی لو(مادر هموفیل)107- اسماعیل مطلبی(پدر هموفیل)108-مهناز علیزاده(مادر هموفیل)109-ایوب مطلبی(هموفیل)110-تیگل ناجهد،درصفحه دو (مادر هموفیل)