صفحات

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

به مناسبت دوم مرداد سالروز درگذشت احمد شاملو

آن روزها که هنوز نفس شاملو در حوالی حال و هوای شعر و شاعری این کشور دمیده می شد همچنان می توانستیم بازار مصرف شعر را اگر چه نه آنچنان که باید ، اما پر رونق ببینیم.
هنوز سنت نوشتن خطی شعر، برگوشه کاغذی و هدیه آن به کسی، یاری، دوستی به این اندازه که امروز، منسوخ نگشته بود. فروشگاه های فروش کارت تبریک و پوستر پر بود از تصاویر شاعران و خطوطی از شعر ایشان و دیوار اتاق های جوانان آن دوران نیز به همین منوال.
گویی شعر به خصوص از نوع نوینش هنوز و تازه داشت با زندگی مردم عجین و همراه می شد. شعر پای ثابت دوستی ها و رفاقت ها بود و در خفقان ممنوعیت عشق ورزی، این شعر بود که از پس زیبایی های خود٬ مسئولیت سنگین زنده نگاه داشتن عشق را در جامعه به جان می خرید.
در آن میان قطعا نمی توان نقش تمامی شاعران آن دوران چه آنها که خیلی پیش تر از بین ما رفته بودند و چه آنها که هنوز هر روز آفتاب شعرشان طلوع داشت را نادیده گرفت. مثلا مگر میتوان نقش زنانگی فروغ یا اپیدمی علاقه به سهراب را در برهه های مختلفی از زمان در این مقوله ندید گرفت و همینطور اخوان و ...
همچنین باید به خاطر داشت که در 10-15 سال گذشته فقدان بزرگان موثر شعر معاصر ایران همچون فریدون مشیری، حمید مصدق و ... در رقم خوردن فضای بی شعر زندگی مردمان ایرانی نقش داشته است.
اما شاملو ...
اما شاملو و نقش آن در این پهنه ( ایجاد شوق و علاقه برای مصرف شعر ) برای من بسیار برجسته و پر رنگ است.
نه اینکه بخواهم بگویم شاملو پرطرفدار ترین شاعر روزگارما در بین توده هاست هر چند که از مطرح ترین آنها در مجامع ادبی و روشنفکری است. می خواهم ادعا کنم که شاملو جزو معدود شاعرانی بود که با در اختیار گرفتن ابزارهای مختلف اطلاع رسانی و حضور سببی در عرصه هایی همچون مجلات ادبی، موسیقی، سینما و دکلمه شعر موجبات رونق مصرف شعر معاصر را فراهم می کرد.
شاید بکار بردن عباراتی همچون : مصرف و بازار، ذهنیت شما را از آنچه می خواهم بگویم به سمت و سوی ابعاد اقتصادی شعر و شاعری منتهی سازد اما کما این که ایجاد همین جنبه اقتصادی از شعر و تفکر برای پیشبرد آن مهم و غیر قابل انکار است، لیکن منظور من از عبارات گفته شده صرفا می خواهد مبین میزان حضور شعر در زندگی مردمان و هم نفسی شاعران در تجارب مخاطبین باشد.
شاملو برای حضور شعر در زندگی مردم، تلاش و برنامه خاصی داشت و اگر چه هیچ گاه خود و شعر خود را برای خوشایند مخاطبین تنزل نداد با این حال این امکان را ایجاد کرد که گوشه هایی از شعرش در زندگی روزمره مردم نقش و نفوذ داشته باشد. وی با نگاه تازه ای به ترجمه شعر میزان عرضه شعر خوب را در جامعه ایرانی افزایش داد و اگر دید که شعر ممکن است در بعضی خانه ها امکان حضور کاغذی کم رنگتری داشته باشد با تولید کاست های دکلمه شعر به همراه موسیقی راه دیگری را برای نفوذ در قلب خانواده ها و جوانان ایرانی پیدا کرد.
با نگاهی کمی عمیق تر به این فرایند می توان دریافت که شاملو این همه را برای شعر و شاعری انجام می داد و نه صرفا برای شعر خود٬ که اتفاقا این دیدگاه برای شیوع شعر و شعر خوانی و مصرف آن در زندگی روز مره بسیار مثمر ثمر واقع گشت. در چنین فضایی بود که وقتی از دروازه های شعر شاعری معاصر عبور می کردی کم کم دوست داشتی به هم نشینی شاعری دیگر هم بپردازی و هر روز اتفاقا سلیقه شعری خود را افزایش دهی.
این یعنی شیوع شعر که امروز متاسفانه جامعه ما از آن فاصله گرفته و این فاصله موجب گشته که دیگرکم تر شاهد حضور شعر در خشم، مهربانی، مبارزه و ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی باشیم.
شاملو خوب می دانست که همزمان با شعری که می گوید موظف به تلاش برای ترویج شعر و شیوع این محصول می باشد.
این گونه است که بیهوده نگفته ایم اگر بگوییم : روزی که شاملو رفت نه تنها شعر شاملو بلکه شعر معاصر ایران تنها ماند.
روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت
روزي كه كمترين سرود
بوسه است
و هر انسان
براي هر انسان
برادري ست
روزي كه ديگر درهاي خانه‌شان را نمي‌بندند
قفل افسانه‌ايست
و قلب
براي زندگي بس است
روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي
روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي‌ست
تا من به خاطر آخرين شعر، رنج جستجوي قافيه نبرم
روزي كه هر حرف ترانه‌ايست
تا كمترين سرود بوسه باشد
روزي كه تو بيايي، براي هميشه بيايي
و مهرباني با زيبايي يكسان شود
روزي كه ما دوباره براي كبوترهايمان دانه بريزيم …
و من آنروز را انتظار مي‌كشم
حتي روزي
كه ديگر
نباشم
احمد شاملو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر